Thursday, December 23, 2010

ده نشانه براى امام - اصول كافى


زراره از امام باقر نقل می‌کند که فرمود، برای امام ۱۰ نشانه باشد:

۱ - پاک و ختنه شده زاده گردد.

۲ - با کف دست بر زمین آید و صدای خویش را با ادای شهادتین (اشهد ان لا اله الا الله و اشهد ان محمد الرسول الله) بلند نماید.

۳ - جُنب نشود (در خواب از او منی خارج نگردد).

۴ - چشمش می‌خوابد و دلش بیدار است.

۵ - خمیازه نمی‌کشد.

۶ - از پشت سر نیز مانند جلو می‌بیند.

۷ - مدفوعش بوی مُشک دارد.

۸ - زمین او را ببلعد و وکیل پنهان کردنش باشد.

۹ - اگر زره فرستاده‌ی الله (رسول الله) را بپوشد اندازه‌اش باشد؛ ولی اگر کس دیگری این زره را بپوشد خواه کوتاه قد و یا بلند قد، یک وجب از او بلندتر باشد.

۱۰ - اگر نمیرد محدث شود (تا زنده است دائما حدیث گو گردد).

(اصول کافی/کتاب الحجه/باب موالید الائمه)



Sunday, December 19, 2010

عجب دورانی بود آه, دهه پنجاهیا بشتابید


http://www.iranian.co.cc/forum.php?do=forum&showtopic=11476

انتخابی از متن:

عجب دورانی بود: چند وقت پیش یکی از بچه ها شما یادتان هستو گذاشته بود اینم بقیش. تقدیم به همه مخصوصا دهه پنجاهیا که همشونو دوست دارم

شما يادتون نمياد
شما یادتون نمیاد، کاغذ باطله و نون خشکه میدادیم به نمکی ، نمک بهمون میداد بعدش هم نمک ید دار اومد که پیشرفت کرده بود نمک ید دار میداد، تابستونها هم دمپایی پاره میگرفت جوجه های رنگی میداد.
...
شما یادتون نمی یاد، بچه که بودیم می خواستیم بریم حموم باید 1 ساعت قبل بخاری
تو حموم روشن میکردیم.

شما یادتون نمیاد، کیک می خریدیم پونزه زار. کاغذ زیرش رو هم می جویدم!

شما یادتون نمیاد آسیاب بشین میشینم، آسیاب پاشو پامیشم، آسیاب بچرخ میچرخم، آسیاب پاشو،پا نمیشم؛ جوون ننه جون، پا نمیشم؛… جوونه قفل چمدون،پامیشم..آسیاب تند ترش کن، تندتر تندترش کن!

شما یادتون نمیاد موقع امتحان باید بین خودمون و نفر بغلی کیف میزاشتیم رو میز که تقلب نکنیم.

شما یادتون نمیاد؛ جمعه شبا سریال جنگجویان کوهستان رو، فرداش همه تو مدرسه جوگیر بودیم.

شما یادتون نمیاد ، پیک نوروزی که شب عید میدادن دستمون حالمونو تا روز آخر عید میگرفتن!

شما یادتون نمیاد، اون قایق ها رو که توش نفت میریختیم و با یه تیکه پنبه براش فتیله درست میکردیم و بعد روشنش میکردیم و میگذاشتیمش تو حوض. بعدش هم پت پت صدا میکرد و حرکت میکرد و ما هم کلی خر کیف میشدیم..!!!

شما یادتون نمیاد اونجا که الان برج میلاد ساختن، جمعه ها موتورهای کراس میومدن تمرین و نمایش. عشقمون این بود که بریم اونا رو ببینیم. راستی چی شدن اینا؟
...
شما یادتون نمیاد چرخ فلکی که چرخو فلکش رو میاورد 4 تا جا بیشتر نداشت و با دست میچرخوندش.

شما یادتون نمیاد، همیشه کفش پاشنه بلندای مامانمونو می پوشیدیم و احساس بزرگی بهمون دست میداد.

شما یادتون نمیاد چکمه پلاستیکی که مامانا از کفش ملی میخریدند پامون میکردند.
...
شما یادتون نمیاد شیشه های همه خونه ها چسب ضربدری داشت.

شما یادتون نمیاد…تا پلیس میدیدم صدای ضبط ماشین رو کم میکردیم!

شما یادتون نمیاد که چه حالی ازت گرفته می شد وقتی تعطیلات عید تموم داشت تموم می شد و یادت می آمد پیک نوروزیت را با اون همه تکالیفی که معلمت بهت داده رو هنوز انجام ندادی واقعا که هنوزم وقتی یادم می یاد گریم می گیره.

شما یادتون نمیاد،انگشتامونو تو هم کلید میکردیم یکیشونو قایم میکردیم اینو میخوندیم: بر پاااا….بر جاااا…. کی غایبه؟ مرجاااان…دروغ نگو من اینجااام…
...
شما یادتون نمیاد, سریال روزی روزگاری که پخش میشد تیکه کلام رایج بین مردم شده بود “التماس نکن”
...
شما یادتون نمیاد، زنگ آخر که می شد کیف و کوله رو مینداختیم رو دوشمون و منتظر بودیم زنگ بخوره تا اولین نفری باشیم که از کلاس میدوه بیرون.
...
شما یادتون نمیاد ولی سره كلاس انشاء كه میشد اگه نوشته بودیم دل تو دلمون نبود معلم صدا بزنه ولی اگه ننوشته بودیم زنگ استراحت دل درد میگرفتیم!

شما یادتون نمیاد یک مدت از این مداد تراش رو میزی ها مد شده بود هرکی از اونا داشت خیلی با کلاس بود.

شما یادتون نمیاد، بازی اسم فامیل. میوه:ریواس. غذا:ریواس پلو…..!

شما یادتون نمیاد دبستان كه بودیم معلم بهداشت یه ساعتایی می اومد با مدادامون لای موهامونو نگاه می كرد.

شما یادتون نمیاد، بچه که بودیم همیشه وقتی دامن می پوشیدیم .. مامان مرتب تذکر می داد درست بشین دختر!!

شما یادتون نمیاد! روی فیلمای عروسی، موقعی که دوماد داشت حلقه رو توی انگشت عروس می کرد؛ آهنگ یه حلقه طلایی معین و می ذاشتن.
...
شما یادتون نمیاد، تو نیمکت ها باید سه نفری می نشستیم بعد موقع امتحان نفر وسطی باید میرفت زیر میز.

شما یادتون نمیاد، این آواز مُد شده بود پسرا تو کوچه میخوندن: آآآآآی نسیم سحری صبر کن، مارا با خود ببر از کوچه ها،آآآی…

شما یادتون نمیاد، سرمونو می گرفتیم جلوی پنکه می گفتیم: آ آ آ آ آ آآآآآ

شما یادتون نمیاد، مراد برقی عاشق محبوبه بود، وقتی سریال مراد برقی شروع میشد پرنده تو خیابونها پر نمی‌زد.

شما یادتون نمیاد ولی نوک مداد قرمزای سوسمار نشانُ که زبون میزدی خوش رنگ تر میشد.

پدر داشت روزنامه می خواند پسر که حوصله اش سر رفته بود پیش پدرش رفت و گفت : پدر بیا بازی کنیم پدر که بی حوصله بود چند تکه از روزنامه که عکس نقشه دنیا بود تکه تکه کرد و به پسرش داد و گفت برو درستش کن . پسر هم رفت و بعد از مدتی عکس را به پدرش داد. پدر دید پسرش نقشه جهان رو کاملاً درست جمع کرده از او پرسید که نقشه جهان رو …از کجا یاد گرفتی؟ پسر گفت : من عکس اون آدم پشت صفحه رو درست کردم . وقتی آدمها درست بشن دنیا هم درست میشه.


Tuesday, November 16, 2010

تشخیص توهین را به عهده‌یه شعور اعضای بالاترین بگذارید. شاید من خواستم بگویم آقای خامنه‌ای کمبود شرف دارد


اگر می‌خواهید کسی را روانی کنید یا دائم به روانش جراحت وارد کنید، نگذارید اصلن فحش بدهد.

می‌توان به حق یا ناحق به کسی فحش داد. می‌توان به حق یا ناحق به کسی توهین کرد. خواهش می کنم انقدر از بالا برایمان تصمیم نگیرید. حکومت‌هایمان به اندازه‌یه کافی همه چیز را به ما دیکته کرده‌اند، شما لااقل دیگر این کار را نکنید. تشخیص حق و ناحق را به عهده‌یه شعور اعضای بالاترین بگذارید. نمی‌خواهم بگویم که همه‌یه ما باشعوریم یا بی‌شعوریم و مجموعه‌یه ما همیشه باشعورانه یا بی شعورانه عمل می‌کند. هشدار بدهید، نظر بدهید، ایراد بگیرید، اما بگذارید شعور جمعی‌یه ما راه ارتقائش را از مسیر آزادی‌یه رای و آزادی‌یه انتخاب، پیدا کند.



فرق آزادی‌خواهان آفریقای جنوبی با بعضی از آزادی‌خواهان ایرانی

(قدرت زیاد و بخشش حکومتیان، قدرت کم و محاکمه‌یه ازحکومت‌بریده‌گان!)

آزادی‌خواهان آفریقای جنوبی به رهبری‌یه «ا.ن.سی» یا «کنگره‌یه ملی افریقا»، با اینکه از سال 1961، بعد از سرکوب وحشیانه‌یه حرکت‌های مسالمت‌آمیزشان، به عملیات نظامی بر علیه حکومت نژادپرست روی آوردند و حدود 25 سال به این شکل از مبارزه هم ادامه دادند، آزادی را با بخشش معامله کردند، که یعنی آنقدر شعور سیاسی داشتند تا برای زودتر به آزادی‌رسیدن و تلفات کمتر، به دشمنانشان تضمینات لازم را داده و آن‌ها را ببخشند، (همانطور که مردم شیلی پینوشه را نه تنها مجازات نکردند، بلکه قدرتی تضمینی و مصونیت پارلمانی دادند) اما بعضی از آزادی‌خواهان ایرانی، تازه با این عدم وجود اتحاد و سازمان و رهبری‌یه درست و حسابی، نه تنها پرچم محاکمه و مجازات همه‌یه حکومتیان را برافراشته‌اند، بلکه حتا آن‌هایی را که زمانی همراه حکومتیان بوده و بعدها برعلیه آن‌هاشده و به زندان هم افتاده‌اند را می‌خواهند به دادگاه بکشانند!

آخر تو ای فیلسوف، دانشمند، دکتر و روشنفکر که در این‌جا تاریک‌فکر شده‌ای، این سیاست تو، نهایتِ نهایتِ نهایت بی‌درایتی است. آغوش ما باید برای همه‌یه از حکومت‌بریدگان باز باشد، نه اینکه با تهدید به محاکمه و مجازات، آن‌ها را در این اقدامشان متزلزل و متوحش کنیم و فروپاشی‌یه حکومت را سخت‌تر. عین این قضیه در مورد حکومتیان هم صادق است. می‌دانیم حکومت را باید از خشم مردم ترساند، می‌دانیم حکومت اگر احساس کند که مردم هرگز دست به خشونت نخواهند زد و اگر ببیند که در درون جنبش، حتا برای آمادگی‌یه فرضی یا روز مبادایی برای قیام (که البته همه امیدواریم که پیش نیاید) هم تبلیغ نمی‌شود، با آرامش تمام، یک به یک، ترتیب آزادی‌خواهان را خواهد داد، اما وعده‌یه مجازات و وعده‌یه بخشش حکومتیان را باید بتوانیم بر دو طرف سکه‌یه سیاست حک کنیم، وگرنه آنها با اطمینان از اینکه در صورت عقب‌نشینی بلایای بزرگ و وحشتناکی بر سرشان خواهد آمد، به هیچ عقب‌نشینی‌ای تن نداده و با تمام قوا و تا نابودی خود یا جنبش دمکراتیک، دست به قتل و شکنجه و زندانی‌کردن و سرکوب مردم آزادی‌خواه خواهند زد.





Friday, November 12, 2010

نلسون مندلا: آدم شجاع کسی نیست که احساس ترس نکند، بلکه آن است که وحشتش را از میدان به‌درکند


نلسون مندلا: من آموختم که شجاعت نه نتیجه‌یه نبودِ ترس، بلکه غلبه بر آن است. آدم شجاع کسی نیست که احساس ترس نکند، بلکه آن است که وحشتش را از میدان به‌درکند.















Saturday, October 23, 2010

اکبر گنجی: مجموع آرای موسوی و کروبی بسيار بيشتر از آرای محمود احمدی نژاد بود و در انتخابات "تقلب تأثيرگذار" انجام شد


این‌ها حرف‌های خود گنجی و هزاران فعال سیاسی است و بهتر است که با صحبت‌های انحرافی، وقت جنبش را نگیریم. اگر تقلب نمی‌شد، موسوی صددرصد برنده می‌شد. حالا دور اول یا دور دومش چه فرقی می‌کنه؟ من یه مقدار عصبانی ام و فعلن به همین دو کلام قناعت میکنم!



Wednesday, October 20, 2010

ننگ بر آن خارج‌نشینی که بخواهد قدرت‌طلبی چون شاهزاده رضا پهلوی را سوار موج جنبش آزادی‌خواهی کند


در جواب به آقای نوری‌علا که گفت: «... ننگ بر آن خارج کشوری باد که ...»

من فکر نمی‌کنم اکنون بتوان سیاست‌مداری دمکرات و با هوش متوسط را پیدا کرد که شعار «همه با هم»ِ 32 سال پیش را که به نفع موج‌سواری‌یه خمینی بود، قبول داشته باشد. اکنون اگر برای رسیدن به آزادی و دمکراسی شعار می‌دهیم که «ما همه با هم هستیم»، منظور حقیقی‌مان این است که «همه‌یه دمکرات‌ها با هم هستند» و با فرض اینکه کسی بخاطر خنده یا اخم من و شما نمی‌آید با جمهوری اسلامی مبارزه کند یا نکند، بعنوان مثال، آن‌هایی که می‌دانند سکولار بودن مساوی با دمکرات بودن نیست، اما صدای سکولاریسم سکولاریسم‌شان گوش فلک را کر کرده و در مقابل تکرار صدباره‌یه آن، دو بار هم برای خالی نبودن عریضه، کلمه‌یه «دمکرات» را در ادامه‌اش میاورند و تمام سعی‌شان را می‌کنند که شاهزاد رضا پهلوی‌یه سکولار، اما آرزومند به دستیابی به قدرتی که در قانون اساسی‌یه مشروطه به پادشاه داده شده* را دمکرات نشان داده و به کمیته یا ستاد یا شورا یا جمع رهبری‌یه کل جنبش دمکراتیک، که اجبارن در خارج می‌تواند شکل بگیرد، دعوت یا تحمیل کنند، خودشان یکی از موانع شکل‌گیری‌یه رهبری‌یه جنبش آزادی‌خواهی هستند. طیف امثال الاهه بقراط و اسماعیل نوری‌علا را هر چه منزوی‌تر کنیم، زودتر به «ستاد رهبری» خواهیم رسید. چنین افرادی معلوم است که حق دارند عده‌ای را دور خود و شاهزاده جمع کرده و ستاد رهبری یا آلترناتیوی اراعه داده و اگر توانستند، موج درست کرده یا سوار موج شده و رهبری را بدست آورند، اما اگر حق دارند که دیگران را به‌خاطر نفرستادن دعوت‌نامه برای آن‌ها، ننگین! کنند:

نوری‌علا: «... ننگ بر آن خارج کشوری باد که بخواهد بخاطر قدرت طلبی شخصی يا گروهی خود، سوار موج آلترناتيو خواهی شده و بکوشد تا زمام اختيار بديل آيندهء حکومت اسلامی را در دست خود بگيرد... »

من نوعی هم به خود حق می‌دهم که بگویم «آقای نوری‌علا، ننگ بر خودت»!

* نقل قولهایی از رضا پهلوی همراه با لینک را در این نوشته میتوانید بخوانید




Tuesday, October 12, 2010

از اینکه خدای قرآن گفته*: « اين فقط شيطان است كه پيروان خود را مى‏ترساند. از آنها نترسيد! و تنها از من بترسيد!»، چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟


1. از خدا باید ترسید چون گفته که از من بترسید و فقط شیطان است که می‌ترساند!
2. خدا همان شیطان است، مگر اینکه این آیه را از روی عقل نگفته باشد!
3. خدا بی‌عقل نیست اگر نگوییم اصلن موجود نیست، پس وقتی می‌گوید فقط شیطان است که می‌ترساند، خودش دیگر نمی‌ترساند مگر اینکه شیطان در جسم او حلول کرده باشد که حتمن میگی امکان‌پذیر نیست چون خدا جسم نیست، پس حضرت محمد این آیه را از خودش درآورده!
4. حضرت محمد از خودش درنمی‌آورد، یا برایش درآورده‌اند! و یا حتمن اشتباه فهمیده و نقل قول کرده!
5. این آیه زمانی به محمد الهام شد که خدا هنوز آیه‌یه مربوط به حرام‌بودن مشروب‌خوری را برای آن حضرت نفرستاده بود و احتمالن محمد هم استخفرالله از خدا یا خواسته یا نخواسته مست کرده بوده و آیه‌یه خدا را خنده‌دار اراعه نموده و آبروریزی نمود و شاید همین کار او باعث شد که خدا به فکر حرام کردن شراب برای او بیفتد و مساوات را برای همه رعایت کند.
6. پیغمبر خدا مست نبوده چون این آیه بعد از حرام شدن شراب، الهام شده و بنابراین اشتباه نفهمیده، اما این آیه را چندین سال بعد از مرگش، تحریف کرده‌اند. مثل نصف بیشتر قرآن!
7. همه‌یه این حرف‌ها جفنگیات است. کدوم قرآن و شیطان و خدا و پیغمبر؟!


قرآن، سوره آل عمران، آیه 175*


Sunday, October 10, 2010

خامنه‌ای به رفسنجانی: ببین! دیدی وقف دانشگاه روُ به هم زدم. حالا به خدا بگو اگه تونست بیاد از من پس بگیره


علی خامنه‌ای
وقف دانشگاه آزاد را باطل اعلام کرد.

رفسنجانی (چند روز پیش): «براساس فتواي رهبر و چهار مجتهد كه در هيات موسس حضور داريم تصميم به وقف اين دانشگاه گرفته‌ايم، صيغه آن نيز خوانده شد و قبض و اقباض نيز انجام شد كه فكر نمي‌كنيم كسي بتواند آن را به هم بزند و اگر كسي توانست اين كار را انجام دهد از خداوند قوي‌تر است [احتمالن این بوده: خداوند از او قویتر است] و از او پس مي‌گيرد ... اميدواريم كسي اين جرات را به خود ندهد كه اين مجموعه كه سال‌هاست آموزش و تحقيقات كشور را تامين مي‌كند و حتي مي‌تواند كشور را اداره كند را پس بگيرد.»



Thursday, October 7, 2010

آقای کروبی، به این آقای خامنه‌ای پیشنهاد مباهله بدهید. طرفدارانت یک طرف و طرفدارانش طرف دیگر


قرآن، سوره آل عمران: «هرگاه بعد از علم و دانشى كه (در باره مسيح) به تو رسيده، (باز) كسانى با تو به محاجه و ستيز برخيزند، به آنها بگو: «بياييد ما فرزندان خود را دعوت كنيم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خويش را دعوت نماييم، شما هم زنان خود را؛ ما از نفوس خود دعوت كنيم، شما هم از نفوس خود؛ آنگاه مباهله كنيم و لعنت خدا را بر دروغگويان قرار دهيم. (61)

آقای کروبی، میگم چطوره به این آقای خامنه‌ای بگیم اگه فکر می‌کنه که مردم او را به رهبری و نمایندگی‌یه اسلامشان قبول دارند، یک خیابان طولانی روُ اسم ببره و طرفدارنش را بدون اجازه‌یه خون و خون‌ریزی، به یک طرف خیابان دعوت کنه و شما هم طرفدارانت را به طرف دیگر خیابان. اون‌وقت احتیاجی به لعن و نفرین هم نیست و ضمن اینکه طرفین میتونن همدیگه روُ هو کنن! خود جمعیت نشون میده که مردم چه کسانی روُ نماینده‌یه اسلامشان می‌دونن یا تشخیص میدن که نماینده‌یه اسلام ایرانیان مسلمان قرن 21 باشه: مسلمانان طالبانی؟ یا مسلمانانی که زورگویی را قبول نداشته و به رای مردم احترام می‌گذارند؟



Thursday, September 30, 2010

حمله به اسلام فقاهتی، کمک بزرگی به دمکرات شدن مسلمانان می‌کند. 3 نمونه از اکبر گنجی


بعدنوشت: با عرض معذرت، این مطلب عجولانه نوشته شده و در درستی‌یه آن شک دارم. بعنوان فردی سیاسی، ترجیح میدهم که کل اسلام و قرآن و شخصیت‌های مهم آن را زیر سوال نبرم، چرا که چنین کاری پایه‌های اعتقادات و اتکای یک فرد مسلمان معمولی را فرو می‌ریزد و بیشتر به درد تبلیغ بی‌دینی می‌خورد. من مخالفتی با چنین تبلیغاتی ندارم، ولی قوی کردن جبهه‌ای که تلاشش را نه بر بی‌دین کردن مردم که بر دمکرات کردن دین و آیین و تفکراتشان گذاشته است، ترجیح می‌دهم.


شاید برای شما هم مثل من بارها اتفاق افتاده باشد که شک کرده باشید تا چه حدی و با چه لحنی می‌توان و درست است و باید قرآن و اسلام و شخصیت‌های دینی را زیر سوال و نقد برد؟ مثلن آیا درست است که ناعادل بودن حضرت علی را به رخ مسلمانانی که او را مظهر عدالت و مساوات و حق‌طلبی میدانند، بکشید یا نه؟ اکبر گنجی در اینکه نشان دهد حضرت علی مردم را به زور و تهدید به آتش‌زدن خانه‌هایشان، مجبور به شرکت در نماز جمعه می‌کرده، تردید به خود راه نداده است:

اکبر گنجی: «... اسلام فقاهتی شیخ طوسی، دارای روایاتی است که آتش زدن خانه ی کسانی را که در نماز جماعت شرکت نمی کنند مجاز می دارد. شیخ طوسى به نقل از امام جعفر صادق صلوات اللّه عليه حكايت فرمايد: روزى به حضرت اميرالمؤ منين امام علىّ بن ابى طالب عليه السلام خبر رسيد: عدّه اى از مسلمانانى كه در همسايگى مسجد زندگى مى كنند، به نماز جماعت در مسجد حاضر نمى شوند. پس آن گاه امام ، اميرالمؤ منين علىّ عليه السلام در جمع نمازگذاران حضور يافت و بعد از اقامه نماز، ضمن ايراد خطبه اى اظهار داشت : شنيده ام عدّه اى از افراد، در مساجد ما و در صفوف مؤ منين مشاركت ندارند و با ما به نماز جماعت حاضر نمى شوند. از اين به بعد، كسى حقّ ندارد با آن ها هم غذا و همنشين و هم سخن گردد. و همچنين كسى حقّ ندارد با ايشان پيمان زناشوئى ببندد و يا به ايشان كمك نمايد، تا مادامى كه آنان نيز همانند ديگران در جمع مسلمين حضور يابند و در نماز جماعت شركت كنند. سپس آن حضرت افزود: چه بسا ممكن است دستور دهم كه خانه هاى چنين افرادى را بر سرشان تخريب كرده و آتش زنند و بسوزانند، مگر آن كه از اين عملشان دست بردارند و به درگاه الهى توبه نمايند. امام جعفر صادق عليه السلام در ادامه افزود: مؤ منين به وظيفه خود كه اميرالمؤ منين علىّ صلوات اللّه عليه مشخّص نموده بود عمل كردند و با افراد متخلّف ترك معاشرت و معامله نمودند، تا آن كه بالا خره ، آن ها از عمل خود پشيمان شده ؛ و همراه ديگر نمازگذاران در مساجد؛ و نماز جماعت شركت كردند.»

او حتا با گرامی نامیدن حضرت محمد، سعی میکند چهره‌ای از واقعیت او را به‌نمایش گذاشته و خواننده را به موضع‌گیری وادارد:

همانجا: «... شیخ انصاری(1281 ه) در مکاسب چه نوع اسلام فقاهتی اختراع کرده است؟ او می نویسد که در کتاب کافی، با سند صحیح، از ابو عبدالله (امام صادق) روایت شده است که وی گفته است که پیامبر گرامی اسلام گفته است: "اذا رایتم اهل الریب و. .. بذلک الحسنات و یرفع لکم به الدرجات: هرگاه ، پس از من ، به کسانی برخوردید که یا در دین شک دارند یا چیز نوظهوری به دین وارد می کنند بیزاری خود را از آنان آشکار کنید و تا می توانید دشنامشان دهید و بدگویی شان کنید و افتراشان بزنید و دروغ و بهتانشان ببندید تا امیدشان به تباه کردن اسلام نومید شده و این کارها مردم را از اطرافشان پراکنده کند تا از بدعتهایشان چیزی نیاموزند. خدا به خاطر این کارها برایتان حسنه می نویسد و درجات شما را متعالی می گرداند"... »

و چرا مردم ندانند که امام باقر همه را به جز شیعیان، حرامزاده میدانسته؟

همانجا: «... کلینی در اصول کافی، روایت زیر را نقل کرده است: عَلِیُّ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ عَلِیِّ بْنِ الْعَبَّاسِ ... عَنْهُمْ أَجْمَلُ ثُمَّ قَالَ وَاللَّهِ یَا أَبَا حَمْزَهَ إِنَّ النَّاسَ کُلَّهُمْ أَوْلادُ بَغَایَا مَا خَلا شِیعَتَنَا: ابو حمزه مى ‏گوید : به امام باقر علیه السّلام عرض کردم : برخى از هم کیشان ما به دگراندیشان دروغ مى بندند و آنها را به حرامزادگى نسبت مى‏ دهند . امام باقر علیه السّلام فرمود : سخن نگفتن در باره آنان نیکوتر است ، و سپس فرمود : اى ابا حمزه ! به خدا سوگند! جز شیعیان ما، همه مردم زاده‌ی فحشایند"...»

موضوع این نیست که بیاییم و هر فحش و بدوبیراهی به اسلام و قرآن و محمد و علی و عمر و دیگر عمامه‌داران بدهیم و هر مسلمانی را بر طبق آیه‌های قرآن، یک طالبان به‌شمار آوریم و مدرک طالبانی نبودن را نامسلمانی یا بی‌دینی بدانیم و بین مسلمان و نامسلمان و دین‌دار و بی‌دین، دره‌ای عظیم و پرنفرت ایجاد کنیم، اما می‌شود عین حقیقت را، که بار اصلی‌یه آن اعتراض به زورگویی، تبعیض، برده‌داری، زیرپاگذاشتن حق عقیده و دیگر حقوق بشری و تبلیغ دمکراسی است، بیان کرد و ضمن اینکه شناخت و آگاهی‌یه طرف مقابل را گسترش بخشید، به عقل و وجدان این مسلمان قرن 12 ارجاع داد تا اگر مسلمان می‌ماند، مسلمان آزاده‌ و دمکراتی باشد و سعی کند اسلامش را از عناصر طالبانی‌ و مربوط به تمدن 1400 سال پیش حذف کند.




Tuesday, September 28, 2010

دشمن را دچار استرس کنیم، توام! با دلشوره و نگرانی و ترس. پیام رمزی‌یه زیر، بی‌معنی است!ا


یک پیام بسیار بی اهمیت و شاید هم پر از آن برای یک جوان با نام رمزی و شاید هم حقیقی که در ایران زندگی می‌کند:

اونتاش ناپیریش پسر هوبانومنا! زیگورات، هدیه ات به اینشوشیناک در حال نابودیست




Monday, September 27, 2010

وقتی خدا تو قرآن مهلت میده به شیطان تا روز قیامت، تو چه‌کاره‌ای که گیر میدی به حجاب و دین و عبادت ملت؟


سوره 15: الحجر:

... و (به خاطر بياور) هنگامى كه پروردگارت به فرشتگان گفت: «من بشرى را از گل خشكيده‏اى كه از گل بدبويى گرفته شده، مى‏آفرينم. (28)
هنگامى كه كار آن را به پايان رساندم، و در او از روح خود (يك روح شايسته و بزرگ) دميدم، همگى براى او سجده كنيد!» (29)
همه فرشتگان، بى استثنا، سجده كردند (30)
جز ابليس، كه ابا كرد از اينكه با سجده‏كنندگان باشد. (31)
[خداوند] فرمود: «اى ابليس! چرا با سجده‏كنندگان نيستى؟!» (32)
[ابليس] گفت: «من هرگز براى بشرى كه او را از گل خشكيده‏اى كه از گل بدبويى گرفته شده است آفريده‏اى، سجده نخواهم كرد!» (33)
[خداوند] فرمود: «از صف آنها ( فرشتگان) بيرون رو، كه رانده‏شده‏اى (از درگاه ما!). (34)
و لعنت تا روز قيامت بر تو خواهد بود!» (35)
[ابليس] گفت: «پروردگارا! مرا تا روز رستاخيز مهلت ده (و زنده بگذار!)» (36)
[خداوند] فرمود: «تو از مهلت يافتگانى! (37)
تا روز آن زمان معین (38) ...


سوره 7: الاعراف:

ما شما را آفريديم؛ سپس صورت بندى كرديم؛ بعد به فرشتگان گفتيم: «براى آدم خضوع كنيد! » آنها همه سجده كردند؛ جز ابليس كه از سجده‏كنندگان نبود. (11)
(خداوند به او) فرمود: «در آن هنگام كه به تو فرمان دادم، چه چيز تو را مانع شد كه سجده كنى؟» گفت: «من از او بهترم؛ مرا از آتش آفريده‏اى و او را از گل!» (12)
گفت: «از آن (مقام و مرتبه‏ات) فرود آى! تو حق ندارى در آن (مقام و مرتبه) تكبر كنى! بيرون رو، كه تو از افراد پست و كوچكى! (13)
[شیطان] گفت: «مرا تا روزى كه (مردم) برانگيخته مى‏شوند مهلت ده (و زنده بگذار!)» (14) 
(خداوند) فرمود: «تو از مهلت داده شدگانى!» (15) 
[شیطان]گفت: «اكنون كه مرا گمراه ساختى، من بر سر راه مستقيم تو، در برابر آنها كمين مى كنم! (16)


سوره ۱۷: الإسراء

به ياد آوريد زماني را كه به فرشتگان گفتيم براي آدم سجده كنيد، آنها همگي سجده كردند جز ابليس كه گفت آيا براي كسي سجده كنم كه او را از خاك آفريده‏اي؟! ﴿۶۱﴾
(سپس) گفت اين كسي را كه بر من ترجيح داده‏ اي اگر تا روز قيامت مرا زنده بگذاري همه فرزندانش را جز عده كمي گمراه و ريشه كن خواهم ساخت! ﴿۶۲﴾
فرمود: برو! هر كس از آنان از تو تبعيت كند جهنم كيفر آنها است، كيفري است فراوان! ﴿۶۳﴾
هر كدام از آنها را مي‏تواني با صداي خودت تحريك كن، و لشكر سواره و پياده‏ ات را بر آنها گسيل دار، و در ثروت و فرزندانشان شركت جوي، و آنها را با وعده‏ ها سرگرم كن ولي شيطان جز فريب و دروغ وعده‏اي نمي‏دهد. ﴿۶۴﴾
(اما بدان) تو هرگز سلطه‏ اي بر بندگان من پيدا نخواهي كرد (و آنها هيچگاه به دام تو گرفتار نمي‏شوند) همين قدر كافي است پروردگارت حافظ آنها باشد. ﴿۶۵﴾



Thursday, September 16, 2010

ای معاون سابق، ای خبرنگار، ای خبرگزاری، یک کمی دقت کن! 7 هزار دلار با 7 میلیون دلار خیلی فرق داره


وقتی خبر زیر را خواندم، اول اسیر جوّ شدم، ولی به نظرم اومد یه جای کار می‌لنگه. 70 میلیون ضرب‌در 7 میلیون دلار، میشه: 490 هزار میلیارد دلار. پس وقتی در اینجا صحبت از 495 میلیارد شده، یعنی هر ایرانی باید 7000 دلار بسلفه! نه 7 میلیون دلار.

جرس: «خیانتی که برای۲۵ سال دامن کشور را خواهد گرفت ... معاون سابق امور بین‌الملل وزارت نفت و نماینده اسبق ایران در سازمان ملل متحد، پرده از کیفیت معامله ای توسط برداشت که در صورت تصویب آن در مجلس، “خیانتی برای ۲۵ سال دامن ایران راخواهد گرفت.”
هادی نژاد حسینیان معاون سابق امور بین‌الملل وزارت نفت در این زمینه خبر داده است: “اگر حجم صادرات به هند و پاکستان روزانه ۶۰ میلیون متر مکعب باشد، از جیب مردم ایران روزانه ۲۵ میلیون دلار به هندی‌ها و پاکستانی‌ها تخفیف داده می‌شود و اگر ۱۵۰ میلیون متر مکعب در روز صادر کند، میزان تخفیف روزانه بالغ بر ۵۵ میلیون دلار خواهد شد و در دوره ۲۵ ساله قرارداد برای حالت اول ۲۲۵ میلیارددلار و برای حالت دوم ۴۹۵ میلیارد دلار تخفیف داده می‌شود. به طور خلاصه قرار است برای رفع تنش بین هند و پاکستان از طرف هر ایرانی ۲٫۳ تا ۷ میلیون دلار به شرکت‌های گاز هند و پاکستان کمک بلاعوض شود.”... »



Wednesday, September 15, 2010

آقای «علی‌رضا رضایی» لطفن نه مبلغ فرهنگ تجاوز باشند و نه کسی را تهدید به تجاوز کنند


در مبارزه با فرهنگ تجاوز، اول این قسمت از حرف‌های تهدیدآمیز اخیر ایشان را به کسی که گویا برای دریافت پناهندگی و سوءاستفاده، خود را انقلابی و خبرنگار جازده بخوانید:

علی‌رضا رضایی: « خالی‌بندان در جهان صنعت‌گرند! ... ما: ببین! من نه علی الحساب از این سی سال خارج مونده‌هام که زیاد آمار اوضاعو ندارن تو اینارو که براشون میگی بگن آخ الهی بمیرم برات بعد جفت جفت تیغشون بزنی، نه به کارت میام که محض مخ زنی بیشینی از این قصه‌ها بگی طرف غش کنه برات بعد بکشی پائین که محل تجاوز رو نشونش بدی تهش هم بگی ما که کشیدیم پائین، خب چه کاریه! بیا محل‌های دیگه رو هم ببین! بشینی دوباره از این ویز-ویزها بکنی این‌دفعه خودمون همینجا می‌ریزیم سرت دسته جمعی یه سابقه انقلابی تمیز برات می‌سازیم‌ها! والا!»

خوب خودمونیم! جواب یه عده که از قضا همه مرد هستند! و اومدن یه خالی‌بندی‌هایی کردن و شاید سوءاستفاده‌یه مالی و جنسی از زنان ساده‌! خارج‌نشین هم کرده‌اند اینه که ملت و از جمله آقای رضایی، در نقش ناجی‌! این زنان، این مردان را به تجاوز تهدید کنند؟ این چه فرهنگ لمپنی‌ای است که آقای علی‌رضا رضایی مبلغ آن شده است. من مخالفتی با آگاهی‌دادن یا افشاکردن (البته به‌جز دخالت در زندگی‌یه خصوصی افراد) ندارم ولی کسی که کس دیگری را به هر دلیلی و از جمله به دلیل خالی‌بندی! تهدید به تجاوز می‌کنه، بدجوری میراث تجاوزکاران و فرهنگشان را به ارث برده و آنرا اشاعه میده و خوب، یه عده‌ای هم باید با این فرهنگ مبارزه کنند. همین پریروزها بود که ایشون با دوستشون نیک‌آهنگ کوثر، در مبارزه با سبزاللهی‌ها، به شیوه‌ای کثیف این طور نوشتند:

علی‌رضا رضایی: «مشروح دیدار فوق محرمانه ما با نیک آهنگ در پاریس ! ... ما : دست شما درد نکند . راستی ما چرا باید از موسوی بد بگوئیم هی ؟ دلت خنک می‌شود خدای نکرده ؟ آخر ما از موسوی یک کم خوشمان می‌آید بعضی وقتها و از کروبی بیشتر کم خوشمان می‌آید خیلی وقتها .
نیکان : خنگ خدا ! همین است که بعد از اینهمه مدت هنوز گشنه می‌باشی ما که مهمانیم باید در پاریس برای تو سیب زمینی سرخ کرده و از آن نوشیدنهای مبتذل بخریم دیگر . الآن باید یا بدون تف و صابون بروی در انتهای این دو نفر دربیائی یا باید با یک تن تف و صابون هم از انتهای همین دو نفر رد نشوی . اینطوری می‌توانی هر روز سی دفعه سیب زمینی سرخ کرده که خیلی دوست میداری بخوری با نوشیدنیهای مبتذل دیگر .
ما : عجب ! آنوقت ببخشید جسارتاً اگر یکنفر بدون تف و صابون رفت در انتهای این دو نفر و زبانم لال گیر کرد دیگر درنیامد چه جوری می‌شود ؟
نیکان : آنوقت طرف تازه می‌شود سبز اللهی !»

حالا من نمی‌دونم که چرا کسی پیدا نمیشه به ایشون بگه رفیق، دوست یا برادر عزیز! لایه‌های لمپنی را دور بریز و ازشون بپرسه که دوست داشتید همونطور که شما صحنه‌ی تجاوز به موسوی و کروبی از طرف سبزاللهی‌ها را تصویر کردید، یه نفر هم صحنه‌ی تجاوز به پدر و مادرت را تصویر می‌کرد؟


شاهکارهای ایشون یکی دوتا نیست. همین چند روز پیش، همجنس‌گرایان را ابنه‌ای نامیدند و در داستان‌های خشتک جر دادن، خشتک عمامه کردن، خشتک پرچم کردن ایشان که نقل و نبات نوشته‌هایشان هست، متاسفانه همه، هم حکومتیان و هم مردم آزادی‌خواه! هر دو تجاوزگر می‌شوند. البته خود ایشان هم بعضی موقعها هم اقرار می‌کنند که نمی‌دانند چرا انقدر خشتک خشتک می کنند، که در جواب باید به ایشان گفت عزیز جان، شما باید برید پیش یک روانشناس.

علیرضا رضایی: «آقای خزعلی ! منم بودم تا مامانم اجازه نميداد چيزی نمی نوشتم ... ! راست ميگوئي تو دكتر جان ! وقتي آدم يك چيزي تلاوت ميكند دوستان محترم سبز خشتك آدم را سرش پرچم ميكنند ... ميدانم دكتر جان ، تف ندادن خيلي سخت است آنهم وقتي كه آدم وسط ماجراي كهريزك شيرجه ميرود توي اندوه لبنان و بقيه خشتكش را سرش عمامه ميكنند . ... همان آخوند بشوي تا اگر چيزي سرت عمامه ميشود به كار همان غزه و لبنان بيايد . آخر خشتك هم شد عمامه ؟ ... وگرنه ميداني كه من هيچوقت از خشتكم حرف درنمي آورم . حالا اينكه چرا اينقدر خشتك در اين نوشته كاربرد دارد را خودم هم نميدانم ... »

به قول ماعر: هزاران بار خشتک جر بدادی، گهی عمامه، گه پرچم نمودی . برایت فرق نکرد این مردم هستند یا حکومت ، همه را تو تجاوز‌گر نمودی








Monday, September 13, 2010

از اینکه موسوی گفت* «حاکمیت از خشم مردم بترسد نه از ما»، چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟


نتیجه می‌گیریم که حکومت باید از خشم مردم بترسد، بترسد و بترسد. بترسد از آن روزی که مردم مثلن شیشه‌ای برای بانک‌ها باقی نگزارند یا هر روز پمپ بنزینی به هوا رود. نتیجه می‌گیریم (البته اگر تا به حال، خود به این نتیجه نرسیده‌ایم) که این حکومت از آه و ناله نمی‌ترسد و به هیچ وجه نباید به آن تضمین بدهیم که روش مسالمت‌آمیز جنبش، روشی استراتژیک است. حکومت اگر احساس کند که مردم هرگز دست به خشونت نخواهند زد و اگر ببیند که در درون جنبش، حتا برای آمادگی‌یه فرضی یا روز مبادایی برای قیام (که البته همه امیدواریم که پیش نیاید) هم تبلیغ نمی‌شود، با آرامش تمام، یک به یک، ترتیب آزادی‌خواهان را خواهد داد.

این هم نوشته‌یه سابقم در این مورد: «حکومتی که از مردم نترسد، نه تنها هیچ‌وقت برای آنها تره خورد نمی‌کند، بلکه داعمَن دماغشان را خورد می‌کند

اگر برای قیام، آمادگی‌ی فکری-سیاسی-روحی-فرهنگی-روانی-فیزیکی-زمانی-گروهی و خیلی چیزای دیگه نداریم، حداقل، آن‌ را نفی نکنیم. حداقل بگوییم که به آن فکر می‌کنیم. حداقل بگوییم که ممکن است لازم شود. حداقل بگوییم خود را برای آن، آماده می‌کنیم، هرچند که اصلن و قلبن به آن تمایل نداریم و اگر زمانی دست به قیام بزنیم، از روی ناچاری است، به‌خاطر زبان صلح و تفاهم و عقب‌نشینی نفهمیدن حکومت است، به خاطر تن‌ندادن حکومت به کمترین حقوق انسانی‌مان است، به‌خاطر ده‌ها سال به‌خاک‌کشیده‌شدن و تحمل دستهای هیولایی‌ که زانو بر سینه‌مان گذاشته و گلویمان را با شقاوت و قدرت تمام می‌فشرد است، به‌خاطر اجبار است، اجبار، اجبار.
نگزاریم حکومت مطمعن باشد که مردم هرگز شیشه‌‌ی بانکی را خورد نمی‌کنند، هرگز تفنگ‌به‌دستهایش را خلع‌سلاح نمی‌کنند، هرگز به قرارگاه‌های مزدورانش حمله نمی‌کنند. اگر انقلاب 57 ، شکست خورد، نه به‌خاطر این اقدامات، بلکه به‌خاطر فقر فرهنگی بود. به‌خاطر این بود که اکثریت مطلق تحصیل‌کردگانمان، نظام سیاسی، اقتصادی و فرهنگی‌ی غرب را استثماری و غیرانسانی دانسته و به دنبال حکومت "کارگری"-کمونیست‌ها و یا حکومت "عدل علی"-ملاها بودند. اکنون، هدف اصلی‌ی اکثریت مطلق دست‌اندرکاران این جنبش بزرگ، رسیدن به دمکراسی و احقاق حقوق بشری‌شان از طریق اصلاحات تدریجی در قانون اساسی موجود، و یا در صورت سرنگونی قهرآمیز حکومت، تصویب یک قانون اساسی کاملن دمکراتیک است. شناخت و بلوغ فکری‌ی میلیون‌ها مردمی که امروز به خیابان می‌روند، به‌هیچ وجه قابل مقایسه با مردم 30 سال پیش نیست و دست‌بردن به اسلحه، که امیدواریم پیش نیاید، ذره‌ای از این شناخت و فرهنگ، کم نمی‌کند.»


* موسوی در صحبت با خبرنگار کلمه: «... آیا انها فکر می کنند یا به هر حال این امید را دارند که این نوع محدودیت دامنه تحرک جنبش را کم کند؟ / مسلما اگر چنین فکری دارند اشتباه می کنند. جنبش ریشه دار تر از آن شده است که با محدویت و یا حذف امثال بنده متوقف شود. ریزش مدام مشروعیت و نارضایتی های در حال انباشت وضعیت ویژه ای را در کشور ایجاد کرده است.
اگر سال گذشته شعار «رای من کجاست» توانست میلیونها شهروند مسالمت جو را در روزهای ۲۵و ۲۸ و ۳۰ خرداد دور هم جمع کند اکنون با سیاستهای سرکوب یک سال گذشته و اوضاع معیشتی مردم و فشار های بین المللی ناشی از ماجراجویی ها، احتمال حرکتهای غیر مترقبه بیشتر شده است. بنده و برادر کروبی و دیگران همراهان کوچکی با مردم هستیم. انها جا دارد از خشم روزافزون مردم بترسند نه از ما....»




Thursday, September 9, 2010

اگر خواستید اشک کسی را از جنایات رژیم دربیاورید


مسیح علی نژاد: کلیپی از مصاحبه هایم با خانواده های شهیدان جنبش سبز

این فیلم را ببینید، صدای صاحبان درد است، صدای شهیدان شهر که نمایندگان یک جنبش متکثر هستند.

توضیحات مسیح در مورد فیلم


شهیدای شهر | Martyr's of Our Town






Wednesday, September 8, 2010

طرف رو دارن دوباره میبرن زندان، با شهامت تمام میگه: می توان مسئولیت جنایات انجام گرفته را مستقیما به خامنه‌ای نسبت داد


احمد قابل، که درود بر شجاعت و شرفش، ضمن اینکه سران جنبش سبز توحیدی را در مجامله با خامنه‌ای مورد انتقاد قرار داد و «مردم سالاری دینی» را عنوانی جعلی نامید*، تکلیفش را با خامنه‌ای این‌طور مشخص کرد:

احمد قابل: «... چهاردهم) امروز روزی نیست که از پی دیدارهای مکرر مراجع و دلسوزان جامعه با رهبری کشور و طرح مشکلات و گوشزد کردن زشتی رفتارهای کودتاچیان با مخالفان در کوچه و خیابان و زندان و پلشتی رفتار دستگاه های حکومتی در قوای قضائیه و اجرائیه و نیروهای نظامی و انتظامی و نگاشتن نامه های متعدد به وی و در دسترس بودن سایت های خبری مختلف و وجود تلویزیون های گوناگون برای رؤیت برخی واقعیات تلخ از جنایات انجام گرفته توسط حاکمیت، کسی با رهبری از سر مجامله سخن بگوید و از ایشان رفع مسئولیت کند.

وقتی ایشان مسئولیت شعارهای مردم معترض را به عهده ی سران معترضین می داند و خواستار اعلام برائت می شود(و البته ادعای بیجایی است) و به اصطلاح مجامله را کنار می گدارد و حریمی برای سران جنبش نگه نمی دارد، باهمان منطق خودش و دلایل متقن و قرائن و شواهد بسیار، می توان مسئولیت جنایات انجام گرفته و حمایت از جنایتکاران را مستقیما به او نسبت داد. حال چرا سران جنبش با ایشان مجامله می کنند؟ خدا عالم است. امیدوارم تقیه منجر به پشیمانی نشود!!

امروزه هر نادانی می تواند بفهمد که ایشان حد اقل از بسیاری اتفاقات خلاف قانون و شرع و اخلاق و جنایات انجام گرفته در حاکمیت، با خبر است و اقدامی برای پیشگیری نمی کند. کدام دلیل محکمه پسند تر از اظهارات ایشان در طول ماجراهای پس از انتخابات را می توان ارائه کرد که مستمرا از جنایتکاران دفاع کرده و معترضان مظلوم را محکوم کرده است؟!!

در ماجرای عاشورا، هیچ سخنی از کشته شدن بیگناهان توسط مدافعان حکومت و نیروی انتظامی و ترور افراد متدین نگفت و آدم کشی در ماه حرام و روز عاشورا را (که در حالت عادی جزء گناهان کبیره و بلکه اکبر کبائر است چرا که کشتن یک بی گناه در بیان قرآن همچون کشتن تمامی بشریت است) شایسته ی کمترین توبیخی ندانست و در عوض به مراسم عزاداری (که حداکثر مستحب است) و هتک حرمت آن با اقدام به سوت و کف زدن(که حد اکثر مکروه است و در حد توبیخی اخلاقی باید باشد)به شدیدترین وجه ممکن واکنش نشان داد و با عباراتی که گویا حرام خدا نقض شده است و با تحریک آمیز ترین عبارات مورد سرزنش قرار داد!!

ایشان که به گفته ی خودش«سران فتنه» را به تبری جستن از برخی حامیان جنبش سبز و «توبه کردن از برخی رفتارها و گفتارها» فرا می خواند و خواستار تعیین مرز با آنان می شود، آیا خود از جنایتکاران این چند ماهه تبری جسته است؟!!

آیا از وحشی گری های انجام گرفته در قم و شیراز و تهران و حمله به بیوت حضرات آقایان مراجع و بزرگان سه دهه ی نظام و حمله به متدینان در مسجد و منزل های شخصی افراد مختلف، تبری جسته است؟!!

آیا از قتل و قاتلان ندا آقا سلطان، غنیان، سهرابی و دهها نفر مثل آنان تبری جسته است؟!! آیا از قتل شهید فروهر و همسر مظلومه اش و سایر قتل های زنجیره ای، تبری جسته است؟!!آیا از تروریست هایی که سرو آزاد اطلاحات سعید حجاریان را شکستند و جسم تکیده و معلولش را خداوند همچون آینه ی جنایت جانیان و حامیان نگه داشت، تبری جسته است؟!!

آیا از وحشی گری های سالهای 70 به بعد و خصوصا هجوم مغول وار سال 76 به حریم مرجع عالیقدر شیعه حضرت آیةالله منتظری(ره) و شکستن و بستن و آتش زدن حسینیه و دفتر ایشان و پاره کردن قرآن ها تبری جسته است؟!! آیا متن پیام تسلیت رهبری در رحلت مرحوم استاد، شاهد و گواهی بر عظمت جرمی که در این سال ها نسبت به آن عزیز خدا انجام گرفت نیست؟!! آیا ایشان از دستور به ادامه ی حصر طولانی معظم له «توبه» کرده است و از عمل سابق خود و دوستانش تبری جسته است؟!!

آیا ایشان از توهین به مخالفان و «بی عقل» خواندن آنان و انواع تهمت های ناروایی که خود به آنان زده و یا حامیان و دستگاه های تحت امرش انجام داده اند، تبری جسته و توبه کرده است؟!!

راست گفت خواجه ی شیراز که؛ «توبه فرمایان چرا خود توبه کمتر می کنند!!؟». چرا آقای خامنه ای به زور نظامیان و نیروهای امنیتی و انتظامی و قوه ی قضائیه (و اخیرا با بهره گیری از اوباش و اشرار سابقه دار) و مداحانی که به گفته ی امیر مؤمنان علی(ع) :«شایسته است که خاک بر دهانشان بپاشند»، سعی دارد بر جایگاه امیرالمؤمنین نشانده شود و عزت و اعتبار جعلی برای خود درست کند؟!!
...
امیدوارم و از سر شفقت دعا می کنم که آقای خامنه ای برای ادامه ی این کژروی ها مهلتی بیش از این نیابد و از این پس به صراط مستقیم انسانیت و اخلاق برگردد و بداند که خدای حکیم، از طرق مختلف و ازجمله به طور طبیعی، حکومت جور را زایل می گرداند و فرقی نمی کند که با پیراهنی از قرآن به ستم اقدام شود یا بدون توسل به دین. هردو زایل می شوند درحالی که ظلم و ستم کسی که آن را به دین خدا نسبت می دهد، عذاب دردناکتر و بیشتری را بر می انگیزد، چرا که تهمت به دین خدا را نیز به همراه دارد!!

در این آخرین روزهای رمضان، برای ملت ستمدیده ی ایران عزیز، بهروزی و پیروزی و شادکامی را آرزو می کنم و از خدای رحمان و رحیم، آن ها را می طلبم. باشد که شاهد آزادی و دموکراسی و اخلاق را در آغوش کشیم وعمده ی وقتمان را در جست و جوی علم و آگاهی و بهره مندی از مواهب آن بگذرانیم.

با آرزوی آزادی دوستان دربندم و پایان یافتن غلبه ی ستم بر عدل و آزادی ...»

* همانجا: «... دم از عنوان مجعول «مردم سالاری دینی» می زند ... «دموکراسی» مقوله ای است که از پس هزاران سال تجربه ی حکومتی بشر، خود را نمایان کرده است و انصاف نیست که این مسیر هموار و شناخته شده را با عناوین مبهم و ناشناخته ی دیگر در هم آمیزیم و برای توضیح عنوانی جدید، جعبه ی پسوندها و پیشوندها را گشوده و هریک چیزی را انتخاب کنیم و چهره اش را به ابهامات گوناگون خویش مکدر سازیم. یکی سخن از پسوند «دینی» کند و مردمسالاری دینی را پیشنهاد دهد و یکی پسوند «سکولار» و امثال آن را ارائه کند.
ما باید بدون پیشوندها و پسوندها، همان دموکراسی را بخواهیم که دیگر ملت ها کم و بیش با آن روزگار می گذرانند و اگر لازم باشد که دوره های علمی و عملی برای آموختن این روش حکومتی برقرار شود، از یادگیری و پیدا کردن آگاهی بیشتر، نباید شرمسار باشیم...»



Thursday, September 2, 2010

آیا در زندان اوین به دانشمند فیزیک لیزری‌یه جمهوری آذربایجان، شوک لیزری وارد نمودند؟


بر طبق گفته‌های خودش* شوک بود و شوک شدید
از نیرنگ و فریب، لرزه بر اندامش افتاده بود چو بید
50 روز انفرادی و دیوانگی ز استرس
هر روزه مرگ را به چشم خود می‌دید
تا اینکه بعد 485 روز تمام
جانشین امام زمان، کلیددار اصلی‌یه زندان
زنجیر ز دست و پای او برچید
و با قیافه‌ای کریه به او خندید
و گفت ای آشغال دیار آذربایجان
برو خوش باش که در اوین ندادی جان
ما رحم نمی‌کنیم به دانشمند خود
تو که داری جای خود
یا سرسپردگی و اطاعت تمام و خدمت‌گزار
یا برو گم‌شو دیگر این‌جا پا نذار

و این‌چنین بود که دیگر دانشمندی هوس به ایران آمدن نکرد


* رادیو فردا: «رناد منشو (باکو) / رشید علی‌اف، دانشمند فیزیک لیزر اهل جمهوری آذربایجان، که پس از یک ونیم سال حبس به اتهام جاسوسی اخیراً از زندان اوین ایران آزاد و به آذربایجان تحویل داده شد، در مصاحبه با رادیو فردا با ابراز تعجب از آنچه که «محاکمه‌های سرسری و نقض حقوق زندانیان» در ایران می‌خواند، می‌گوید که هنوز هم از روحیه، استقامت و جهان‌بینی هم سلولی‌هایش در بند ۲۰۹ زندان اوین شگفت‌زده است...

* چطور شد که شما را دستگیر کردند؟ روند بازجویی، تفهیم اتهام و محاکمه چگونه بود؟

من وقتی با سیستم حقوقی ایران آشنا شدم، شوکه شدم. وقتی دیدم که بعد از یک سال و چهار ماه زندان، بدون دسترسی به وکیل حکم می‌دهند، آن هم حکم غیابی. سند بازجویی را تحریف و دستکاری می‌کنند. بازجو به من می‌گفت که شکل دستگاه‌هایی که روی آن کار می‌کردم را بکشم. گفتم نمونه‌های آن در آزمایشگاه موجود است، می‌گفت نه شکلش را نقاشی کن. طرحی کشیدم که این شکلی است.

در دادگاه همون ورق را سند کرده بودند، گویی اینکه من طرح‌ها را دزدیدم و رسم کردم و می‌خواهم با خودم از کشور خارجش کنم. بالای اون طرح‌ها هم بعداً نوشته بودند که «من اعتراف می‌کنم که این اسناد را می‌خواستم از کشور خارج کنم»، پایین ورق هم امضای من بود که وقتی شکل ظاهری اون دستگاه‌ها را کشیدم، گفتند امضا کن.

از این نیرنگ و فریب شوکه شدم. می‌گفتم که آزمایشگاهی که خودم ساختم و تکنولوژی که ۳۰ سال است با آن کار می‌کنم و خودم وارد ایران کردم را اصلاً چرا باید از ایران بدزدم و ببرم خارج؟ من از استرس دیوانه می‌شدم. ۵۰ روز در انفرادی بودم. پنج روز اعتصاب غذا کردم. هر روز آرزوی مرگ می‌کردم. هیچ سؤال جدی از من نمی‌پرسیدند. من قبر خودم را در انفرادی دیدم و تجربه کردم... »



Sunday, August 29, 2010

خامنه‌ای به گنجی: دمت گرم که اعمال مرا، اعمال خدایی دانستی


خامنه‌ای: گنجی‌یه عزیزم! وقتی میفرمایی: «آیا تاریخ و اجتماع را خدای متشخص انسانوار تغییر می دهد؟ آیا جامعه سازی کار اوست؟ تاریخ و اجتماع محصول اعمال آگاهانه/ناآگاهانه و خواسته/ناخواسته ی انسان های نیت مند اند، نه موجود متشخص جدای از عالم. منتها،چون خداوند همه ی هستی است،همه ی اعمال، اعمال اوست. بدین معنا،تاریخ و اجتماع را خداوند پدید آورده است و تمام تغییرات، حرکات اویند. این موضوع را با خدای غیر متشخص/فراشخصی می توان تبیین کرد، نه خدای متشخص که واجب الوجود من جمیع الجهات است و تغییر و تحول و حرکت و تغییر احوال در او راه ندارد.»

پس حتمن اعمال مرا هم باید جزو اعمال خدایی به‌حساب آوری. یعنی تو اقرار می‌کنی که اعمال من، عین اعمال و خواست خداست. من و تو در این‌جا اختلافی نداریم و هم من و هم تو، اقرار می کنیم و قبول داریم که اعمال من، اعمال خدایی‌ست و تو چه خوب اقرار کردی! اما ای بیچاره‌یه بدبخت! من که قبول ندارم اعمال تو و 60 میلیون ایرانی‌ای که من را قبول ندارند، اعمال خدایی‌ست. پس از آنجا که حرف زدن هم خود یک عمل است و قبول که داری این حرفای من خدایی‌ست، پس اگر من بگویم که گوشت را بکشند، خواستی خدایی را خواسته‌ام که به اجرا بگذارم و اگر تو ادعا کنی که اعمال و گفته‌های تو هم، اعمالی خدایی‌ست و از آن‌جا که فکر و شعور و اعمال من کجا و مال خدایی‌یه تو کجا، پس نتیجه می‌گیرم و یادت باشه که این نتیجه‌گیری‌یه من هم قبول داری که خدایی‌ست، آره نتیجه می‌گیرم که خدای تو، یک خدای دیوانه است که از یک طرف، یک جا بمب می‌گذارد و از طرف دیگر فریاد آزادی‌خواهی سرمیدهد و در بیت ما، آن‌جای مرا خوب می‌مالد و ضمن اینکه چه عمل خدایی‌ای بهتر از این! تو را چه کار به کارهای خدایی‌یه من؟ حداقل خدای من که امثال تو به‌درستی اعمال من را اعمال او می‌دانند، با همان تعریف خدایی‌ای که از او دارم، با خودش جنگ ندارد و در یک کلام! می‌خواهد توسط من بر تمام دنیا حکومت کند. حالیته یا نه؟

جواد: اکبر جون! از دین و مذهب دیگه بکش بیرون!



Wednesday, August 25, 2010

آقای موسوی، حال که از «تشکیل زنجیره انسانی از میدان تجریش تا میدان راه آهن» حرف زدید، بگویید کسی شعار ندهد


خودِ ایجاد چنین زنجیره‌ای، بدون دادن شعار، پرسروصداترین شعار است. شعاری‌ست که پشتوانه دارد. اصلن "شعار" نیست، بلکه «شعار مجسم» و یک حقیقت است. نگذارید عده‌ای تندرو، بی‌صبر، بی‌مسعولیت یا زیادی‌وبی‌موقع‌شجاع، مردم را از به خیابان‌آمدن بترسانند و به نیروهای سرکوبگر بسیجی و سپاهی بیشترین بهانه‌ها را برای سرکوب بدهند. جوانان آزادی‌خواه شجاع ما بهتر است فعلن شعارهای ته دلشان را در تظاهرات ضربتی و نه در راه پیمایی‌های عمومی‌، فریاد کنند.

حظور گسترده‌یه ما بدون شعار، بزرگترین شعاره
بدون عمه و دائی ، دخترعمو، پسرخاله، مادربزرگ
«گستردگی» هیچ مفهومی نداره و خودش یه‌جور "شعاره"

به گزارش خبرنگار کلمه میرحسین موسوی جنبش سبز مردم ایران را موجب الفت و نزدیکی اقشار مختلف مردم به یکدیگر دانست و گفت: «راهبرد زنجیره انسانی از میدان تجریش تا میدان راه آهن در سطح ملی دنبال می شود و همه ما با تکثر آرا، عقاید و فرهنگها و قومیت ها به تدریج لکنت زبان خود را از دست می دهیم و می توانیم راحت تر با هم صحبت کنیم.»


Saturday, August 7, 2010

آقای علی‌رضا رضایی، کارتان اصلن درست نیست وقتی که «هم‌جنس‌گرایان» را «اُبنه‌ای» خطاب می‌کنید


آقای علی‌رضا رضایی، مگر نمی‌دانید که کلماتی نظیر «کونی» یا «اُبنه‌ای»، برای فحش‌دادن و شکنجه‌ی روحی روانی‌یه همجنس‌گرایان یا همجنس‌بازان* به‌کار می‌رود؟ پس چرا می‌نویسید: «(همجنسباز همان همجنسگرا ، دیگرگونجنسگانگان ، دگرباشجنسیان ، جنس‌دگرگوندیشان ، حالا نکشید خودتان و ما را خلاصه همان اُبنه‌ای ها !)»؟


* به نظر من زیاد نباید نسبت به کلمه‌یه «همجنس‌باز»، حساسیت نشان داد. بار این کلمه حتا کمتر از «دخترباز، پسرباز، زن‌باز، مردباز» است و بلاخره هر کسی یه جور بازی می‌کند!




Wednesday, August 4, 2010

ماموتی دو روز پیش گفت منو می‌خواستند ترور کنن، امروز نمایشش اجرا شد


جالبه که آدم نارنجک‌به‌دست، به اندازه‌یه 25 تا ماشین! اشتباه پرتاب داشته که با توجه با اینکه آن نارنجک، به احتمال زیاد و طبق شایعات! ترقه بوده، می‌توان این اشتباه را توجیه کرد!

«به گزارش خبرآنلاین، پس از انفجار یک نارنجک در نزدیکی یکی از خودروهای همراه رئیس‌جمهور در سفر به همدان، اعلام شد که فرد مهاجم دستگیر شده است.
صبح امروز محمود احمدی‌نژاد به همراه جمعی از وزرایش عازم همدان شده بود که یک نارنجک دستی در کنار خودرو خبرنگاران همراه تیم رئیس‌جمهور منفجر شد. این انفجار با صدا و دود بسیار همراه بود اما تا کنون از تلفات و یا مجروحین این حادثه خبری منتشر نشده است.
گفتنی است خودرو رئیس‌جمهور حدود 100 متر جلوتر از خودرو مورد حمله بود و هیچ آسیبی به احمدی‌ن›اد نرسیده است. او تا دقایقی دیگر در ورزشکاه قدس همدان در جمع مردم این استان سخنرانی خواهد کرد.»

«خودروی مورد حمله، مینی‌بوسی بوده است که خبرنگاران همراه رئیس‌جمهور را منتقل می‌کرد.
گفتنی است تا کنون از تعداد مجروحین این حادثه خبری منعکس نشده است.
احمدی نژاد دو روز پیش اعلام کرده بود که صهیونیست‌های احمق قصد ترور او را داشته‌اند.»




Saturday, July 31, 2010

جدایی‌خواهان هم آدم هستند و حق عقیده و نظر دارند، و نظر را با نظر پاسخ می‌گویند نه با توهین


انقدر نترسید و نگران نباشید و خود و دیگران را بی‌احترام نکرده و به دعواها و توهین‌های قومی دامن نزده و حقوق بشری را زیر پا نگذارید. جدایی‌خواهان هم آدم هستند و حق عقیده و نظر دارند و برخوردهای نفرت‌انگیز با آن‌ها، فقط نتیجه‌یه عکس به ارمغان می‌آورد. آن‌ها اگر بتوانند در ایرانی آزاد، رای اکثریت مجلس استان و مجلس سراسری را به‌دست آورند، یعنی رای اکثریت مردم ایران را به‌دست آورده‌اند و اجازه‌یه جدایی دارند. این هم بندی در این مورد از این برنامه :

5. کلیۀ استانهای ایران، “مجلس شورای استان” داشته و در مصرف بودجه ی سهمیه ای یشان در ادارۀ سازمانهای خدمات اجتمائی، شهرداری، استانداری، دادگاه ها، بیمارستان ها، پلیس، کانونهای فرهنگی_هنری، رادیو و تلویزیون استانی به زبان رسمی ِ کشوری و استانی، آموزش و پرورش، با تدریس به زبان رسمی ِ استانی و کشــوری، آموزش عالی و دانشگاه ها و همچنین در تاسیس بانک استانی و احداث کارخانه و سرمایه گذاری ، دارای استقلال کامل میباشند. مجالس شورای استانها میتوانند در موارد بخصوصی (مثلن تعطیلی ِ مدارس، میزان دریافت مالیات، نرخ بهرۀ بانکی، تعطیلی ِ روزهائی بخصوص، دادن تسهیلات به سرمایه های خارجی و غیره) قوانیــن استانی تصویــب نمایند (مجلس سراسری، این موارد بخصوص و حد و مرز آنها را به رای میگذارد!). شهرهای مثلن با جمعیتی بالای 4 میلیون به نوبت و مدت مثلن 50 سال، پایتخت میشوند. مناطق مرزی ِ استانها میتوانند استان خود را انتخاب نمایند. زبانهای رسمی ِ استانها و زبان رسمی ِ کشور در صورت لزوم به رأی گذاشــته خواهند شد.
از آنجا که متأسفانه اقتصاد ایران فعلأ شدیدن وابسته به نفت است و از دست دادن این درآمد، به فقری بسیار بسیار شدید، با عواقبی وحشتناک، در میان همه ی ایرانیان دامن خواهد زد، و جمعیت 70 میلیونی ایران که هر کدام حقی از این منبع درآمد دارند، به احتمال زیاد حاضر به از دست دادن این منبع حیاتی (تحت عنوان حق استقلال خلق عرب یا استقلال استان خوزستان) نیستند، بنا بر این اگر استانی تقاضای استقلال و جدائی از کشور ایران را داشت، باید تقاضایش به تصویب مجلس سراسری برسد.
(این بند تمامی ِ ستم های قومی و ملی را در ایران برای همیشـه به زباله دان تاریخ می اندازد و شرایطی را فراهم میکند که خلق یا مردم آذربایجان در استان آذربایجان، خلق یا مردم کرد در استان کردستان و بلوچ در بلوچستان و عرب در خوزستان و غیره به قدرت برسند و هیچ زمینه یا بهانه ای برای تبلیغات جدائی خواهانه ، باقی نماند!)




خاک بر سر امثال من، که مملکتم برای ساختن خط قطار هم مجبور است دست به دامن چینی‌ها و کنیایی‌ها شود


خاک دو عالم

متن خبر


Thursday, July 29, 2010

چرا مهاجرانی و کدیور، تا آن حد که یکی از آن‌ها را گرگ خطاب کردند، آبروی خود را به خطر انداختند؟


برای اینکه آقای موسوی قاطعیت نداشت، یا نمی‌توانست* داشته باشد. بعد از تجمع‌های میلیونی برای اعتراض به تقلب و واداشتن خامنه‌ای به قبول ریاست‌جمهوری‌یه آقای موسوی در خرداد 88، ایشان نتوانستند و شاید تلاش چندانی هم نکردند (به این قسمت از گفته‌های خانم مسیح علی‌نژاد توجه کنید*) که چهارچوب اعتراضات را در چهارچوب جمهوری اسلامی و در حد تلاش برای احقاق حداقل حقوق مردم و به‌ریاست‌جمهوری‌رساندنشان نگه دارند. نیروهای اپوزیسیون افراطی‌ای که از سیاست و تاکتیک و استراتژی فقط «مرگ بر جمهوری اسلامی / شرکت در انتخابات یعنی تایید حکومت و همکاری با آن / مرگ بر خامنه‌ای / ولی فقیه و همکارانش را دستگیر و مجازات کنید» را یاد گرفته‌اند، همراه با بخش کوچکی از جوانان و دانشجویان دوآتشه‌انقلابی و البته به کمک افرادی چون محسن سازگارا، که تو این وسط‌ها فراخوان تسخیر سازمان‌های دولتی را هم داده بود!! با به انحراف بردن و رادیکال‌کردن شعارها و هر روز و هر روز برگزاری تجمعات برای دادن شعارها و کرکری‌های بی‌پشتوانه، هم باعث وحشت بیش‌ازحد و بی‌دلیل یا کم‌دلیل حکومت و حرکات وحشیانه‌یه زودهنگام آن و هم باعث ترس بسیاری از آن‌ها که آن جمعیت‌های میلیونی را تشکیل می‌دادند شد و کار به آن‌جا رسید که الآن تجمع میلیونی کِی فراخوان بدهیم؟!

البته من افراد نامبرده را فقط بعنوان رهبران بخشی از جنبش سبز قبول داشته و رهبر خود نمی‌دانم، ولی معتقدم آدم هر غلطی هم که می‌خواهد بکند، باید در راه آن غلط! قاطعیت داشته باشد، و به نظرم، آقایان مهاجرانی و کدیور با به‌خطرانداختن آبرویشان، قاطعیت بیشتری را از آقای موسوی طلب کردند و دمشان از این نظر گرم. من طرفدار یک سری تاکتیک‌ها هستم که «در روزی مشخص در هر ماه، گردش یا راه‌پیمایی‌ بدون دادن شعار در خیابان‌ها و میادین اصلی شهر»، یکی از آن‌هاست. اگر این افراد نامبرده، قدرت جا انداختن چنین حرکتی را داشته باشند، من که خیلی خوشحال خواهم شد.

سروناز: بوس بوس



در مورد نداشتن قاطعیت: ایشان چون نقاط ضعفی چون حمایت از خمینی و ... دارند (و این ربطی به باطنی یا غیرباطنی بودن آن ندارد)، و همچنین چون در ایران زندگی می‌کنند، نمی‌توانند صدای رسای یک رهبر بزرگ را داشته باشند و خیلی جاها مجبور خواهند بود که نتوانند حرف دلشان را بزنند.


مسیح علی‌نژاد به آقای مهاجرانی می‌گوید: «... حدس می زنم، روی سخن شما با کسانی است که این روزها مدام شعار «مرگ بر» سر می دهند، یا کسانی مکرر فریاد می زنند؛ « مرگ بر آخوند»، «مرگ بر جمهوری اسلامی با هر جریان و گروهی» ، مرگ بر جمهوری اسلامی چه اصلاح گرا چه اصول گرا. اما جنبشی که من به عنوان یک روزنامه نگار، می شناسم، کسانی را در راس دارد که شعار زنده باد مخالف من سر داده اند.... از میان مهاجران نیز کسی نمی تواند نیکان و بدان جدا کند و هر از چند گاهی خارج از ایران، بخش های دیگر یک جنبش متکثر را به نام کافر اسقاطی، یا دین دار افراطی از کشتی جنبش بیرون بیاندازد.
به عنوان یک روزنامه نگار که روزهایش به نگارش گفته های آدم های معمولی یک جنبش تا سران آن جنبش گذشت، ندیده ام در این یک ساله هیچ یک از اعضای ریز و درشت جنبش در داخل ایران حتی یک بار هم برای یکدیگر تعیین و تکلیف کنند، حتی سران هم برای شعارهای مردم در خیابان تعیین و تکلیف نکرده اند... »

ولی اگر جنبش، رهبری‌یه درست داشته باشد، این وظیفه ی رهبری‌ست که شعارهایی تعیین کند، در مورد شعارها نظر بدهد و مردم را قانع کند که فلان شعار خوب است یا نیست.




Wednesday, July 21, 2010

موسوی در جوابی ضمنی به خامنه‌ای، مشروعیت او را تقریبن زیر سوال برد


گویا! در واکنش به این سخنان گهربار بدون «ر» وسطِ جناب آقای خامنه‌ای که: «ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامع‌الشرایط در عصر غیبت است و شعبه‌ای است از ولایت ائمه‌ اطهار که همان ولایت رسول الله می‌باشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید، نشانگر التزام کامل به آن است.» بود که آقای موسوی فرمودند:

«دروغ سازمان یافته مشرعیت زداست و ما امروز با دروغ سازمان یافته روبرو هستیم و رسانه های مجازی سبز باید حداکثر تلاش خود را در زمینه بر ملا کردن ابعاد این پدیده شوم و رو به گسترش به کار گیرند.” ”عده ای اعتقاد مسلمانان و بویژه شیعه را در باره انتظار ظهور با خرافات زیاد آمیخته اند و مساله تا آنجا پیش رفته که امام زمان (عج ) را وسیله توجیه همه مسائل و مشکلات خود قرار داده اند. در حالی که دامان معصومین مورد اعتقاد ما از هرگونه ظلم و خرافات پاک است ،امام جمعه ای امام زمان (عج ) را حامی تصفیه های شورای نگهبان قرار داده است . البته ما منتظر هستیم که ببینیم ایشان چگونه از رضایت امام زمان از تصفیه و ستم هایی که به کاندیداها در طول نظارت استصوابی وارد شده ، اطمینان حاصل کرده اند.”




Tuesday, July 20, 2010

انتقادی جدی از سایت جرس: این جناب آقای خامنه‌ای تو کجای این خبر، اطاعت از خود را “واجب شرعی” اعلام کرده؟


آیا شما فرقی بین خبر و تفسیر خبر، قائل نیستید؟ وقتی اصل سخنان رهبر گهربار بدون «ر» وسط، که شما با این تیتر اطلاع‌رسانی کرده‌اید، این است که:

"ولایت فقیه به معنای حاکمیت مجتهد جامع‌الشرایط در عصر غیبت است و شعبه‌ای است از ولایت ائمه‌ اطهار که همان ولایت رسول الله می‌باشد و همین که از دستورات حکومتی ولی امر مسلمین اطاعت کنید، نشانگر التزام کامل به آن است."

به من نوعی بگویید این "واجب شرعی" را از کجا آورده‌اید که او اعلام کرده است؟ اگر دو دو تا چهارتا و تحلیل و تفسیر و نتیحه‌گیری (درست یا غلط) کرده‌اید که او در واقع منظورش این بوده است که «اطاعت از من، واجب شرعی است»، خوب این را برای قسمت تحلیل و تفسیر بگذارید، نه اینکه آن را توی دهن جناب آقای خامنه‌ای بگذارید.

این بدبخت‌بی‌چاره فقط گفته «اطاعت از دستورات من، یعنی التزام کامل به من»، که حالا باید ببینیم «التزام ناقص» یعنی چی؟!


به آقای موسوی، رئیس‌جمهور قانونی‌یه ایران: نداشتن سخن‌گو در خارج، ضعف شماست


آقای موسوی، من ضمن اینکه شما را رهبر بخشی از جنبش سبز می‌دانم، رهبر خودم نمی‌دانم و طبیعی‌ست که تلاش ‌کنم افرادی را به رهبری‌یه بخش دیگر جنبش و در نهایت به رهبری‌یه کل جنبش سبز برسانم، ولی آیا فکر نمی‌کنید که لازم است شما و همراهانتان یک شورای رهبری‌ برای جنبش سبزی که تعریف کرده‌اید، تعیین کرده و آن‌ها را معرفی کنید؟ فکر نمی‌کنید که این حکومت می‌تواند، در موقعیتی حساس، دهان شما را ببندد و آشفتگی‌یه شدیدی در همان جنبش سبزی که شما قرائت کرده‌ و رهبر آن هستید، بوجود بیاید؟ اگر به خارج بنگریم، یعنی شما حتا یک دوست و آشنای هم‌فکر و هم‌فهم و قابل‌اعتماد در آن‌جا ندارید؟ چنین چیزی از نظر من باورکردنی نیست، اما تصور انحصارطلبی از جانب شما هم فعلن برایم باورکردنی نیست.

آقای موسوی، وقتی میلیونها ایرانی، شما را به رهبری قبول دارند (و معلوم است که میلیون‌ها ایرانی هم شما را قبول ندارند)، قائدتن باید! امیدوارند باشند که شما پایه‌های رهبری‌تان را محکم می‌کنید و اسامی‌یه افراد عضو شورای رهبری را که الزامن شامل اسامی‌یه عده‌ای از آن‌ها که در خارج هستند هم می‌شود، ارائه می‌دهید.

ندا: بابا یه موقعی زبونم لال همین فردا شاید یه بلایی سرتون اومد. /

آقای موسوی، اگر به جنبش آزادی‌خواهی به چشم یک ساختمان یا ارتش نگاه کنیم، من شما و همراهانتان را یکی از ستون‌های مهم آن، یا فرمانده‌ی یکی از نیروهای زمینی یا هوایی یا دریایی‌یه آن دانسته و محکم‌وقوی‌تر شدن این ستون یا نیرو را به نفع کل جنبش می‌دانم. لطفن با طرفدارانتان بیشتر صحبت کنید و آن‌ها را پرتحمل‌تر نموده و قانع کنید که هر کس که شما و استراژی و تاکتیک‌تان را قبول نداشت، لزومن یک خرابکار در جنبش آزادی‌خواهی نیست.




Sunday, July 18, 2010

به نظر شما، مردم با خواست سرنگونی‌یه خامنه‌ای بیشتر هزینه و تلفات می‌دهند، یا با خواست تشریفاتی‌شدنش؟


جواب من: تشریفاتی‌شدن مقام ولایت فقیه، مساوی است با برقراری‌یه دمکراسی در ایران، و صد البته که احتمال بیشترین تلفات، هنگامی‌ست که بخواهیم با سرنگون‌کردن حکومت، همه‌ی حکومتیان را محاکمه و مجازات کنیم. در این صورت آن‌ها با وحشی‌ترین حالت ممکن، دست به کشتار خواهند زد، هرچند که بدانند شکست خواهد خورد. البته مردم نمی‌توانند آزادی را گدایی کنند و باید بتوانند به‌تدریج قدرت عظیم و بالقوه‌ی قیام را به رخ دشمن بکشانند.

جواد: البته که حالا حالاها قیام پیش‌کش! همین که همه با هم قرار بذارن و پنج‌شنبه‌های اول هر ماه، بدون دادن شعار تو خیابونای اصلی گپ و قدم بزنن، کار کمی نیست.


Saturday, July 17, 2010

به عکس‌های این مبارزین مسلح نگاه کنید. چرا نمی‌توان آن‌ها را تروریست نامید؟


برای اینکه آن‌ها به‌جای هدف قراردادن مردم بی‌گناه، با نیروهای مسلح متجاوز به حقوق مردم مبارزه می‌کردند. بیایید امیدوار باشیم که مردم، بار دیگر مجبور به قیام نشوند.

































Wednesday, July 14, 2010

آقای موسوی، ضمن احترام، شما به‌هیچ‌وجه حق ندارید بگویید که «جنبش سبز در خارج از کشور سخنگویی ندارد» ا


شما فقط حق دارید بگویید که «من در خارج از کشور سخنگو ندارم»، یا «جنبش سبز توحیدی و پایبند به قانون اساسی که من رهبر و سخنگوی آن هستم، سخنگویی در خارج ندارد»

کلمه: «میرحسین موسوی در بخش دیگری از سخنان خود با یادآوری اینکه جنبش سبز در خارج از کشور سخنگویی ندارد، گفت:” ولی شبکه های جنبش سبز محدود به داخل کشور نیست. طبیعی است که این شبکه ها با همه امکانات خود و با استفاده از رسانه های مجازی و طرق دیگر سخنان سبز خود را در فضای عمومی و زیبایی بوجود آمده طرح نمایند و این از نقاط قوت جنبش سبز است.»

آقای موسوی، می‌دانم به من این حق را می‌دهید که شما را رهبر خود ندانم و می‌دانم شما نمی‌توانید خود را وارث این جنبش آزادی‌خواهی که ثمره‌ی قرن‌‌ها دانش‌آموزی و مبارزه با استبداد بوده است، بدانید. من اگر از چند ماه قبل از انتخابات، به مبلغین شرکت در انتخابات پیوستم (اردوگاه کروبی)، به این معنی نبود که شما یا آقای کروبی را رهبر خود بدانم. من مطمئن هستم همانطور که میلیون‌ها نفر از اعضای جنبش سبز، طرفدار خط‌مشی شما هستند، میلیون‌ها نفر دیگر از اعضای همین جنبش سبز، شما را رهبر خود نمی‌دانند و این‌ها به احتمال قوی، همانطور که شما جنبش سبزتان را تعریف کرده‌اید، «جنبش سبز سکولاردمکرات»ی را تعریف خواهند کرد و رهبری‌ و سخنگویان خود را در خارج از کشور پیدا خواهند نمود.

آقای موسوی، لطفن از آن میلیون‌ها ایرانی‌ای که حق پیداکردن رهبران و سخنگویانشان در خارج را بطور ضمنی! با این گفته‌تان خورده‌اید، معذرت‌خواهی کنید. شما نه وارث کل جنبش سبز هستید و نه سخنگوی کل آن.


ب.ن: این نوشته در بالاترین منفی باران و حذف شد. دلیل!هایش را هم میتوانید همانجا بخوانید.



Saturday, July 10, 2010

موسوی دیگه با چه زبونی بگه که می‌خواد جنبش سبز را چند قسمت کنه؟


با دقت در گفته های اخیر آقای موسوی، از آن‌جا که نقطه‌ی اتصال اندیشه‌های گوناگون اعضای جنبش سبزی که موسوی رهبر آن است، پایبندی به قانون اساسی است، باز هم ثابت می‌شود که «جنبش سبز سکولاردمکرات‌» باید به فکر ایجاد اتحاد و تعیین رهبری‌یه خود باشد. دو یا چند جبهه‌ای که هر کدام در درون خود متحد هستند، بهتر می‌توانند با یکدیگر کنار بیایند تا اینکه وجود این جبهه‌ها انکار شود و هر کس و عده‌ای بخواهد رهبری کل جنبش سبز را بدست آورد.

موسوی: «جنبش سبز از گوناگونی اندیشه ها استقبال می کند و همواره گفته است این تکثر یک فرصت برای آینده ملت ماست و ما نقطه اتصال این گوناگونی گفتمان ها را ظهور و بروز یک رهبر تعریف نکرده ایم. ما نقطه اتصال را پایبندی به یک متن و آن اجرای بی کم و کاست قانون اساسی گرفته ایم و راه تحول را از طریق یک انتخابات آزاد و رقابتی غیر گزینشی پیش بینی کرده ایم. پایبندی به یک متن با هدف بدست آوردن حاکمیت مردم بر سرنوشت خود مارا از خطر استبداد آینده می تواند محافظت کند.»

ب ن: این هم برای رفع هرگونه شک و شبهه و اتهام:

موسوی: «- جنبش سبز با پایبندی به اصول و ارزشهای بنیادین انسانی، اخلاقی و دینی و ایرانی، خود را پالایش‌گر و اصلاح‌گر روند طی شده در نظام جمهوری اسلامی ایران در سال‌های پس از انقلاب می داند و بر این اساس حرکت در چارچوب قانون اساسی و احترام به نظر و رای مردم را وجه همت خویش قرار خواهد داد.
- جنبش سبز با پذیرش تکثر درون جنبش بر استمرار حضور دین رحمانی سرشار از رحمت، شفقت، معنویت، اخلاق و تکریم انسان تاکید دارد و راه تقویت ارزش های دینی در جامعه را تحکیم وجه اخلاقی و رحمانی دین مبین اسلام و نظام جمهوری اسلامی ایران می داند.
هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را به عنوان مبنای تلاش برای ایجاد فردای بهتر برای میهن خویش بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار می آید.»

این هم جر و بحث با یک سانسورچی به نام جرمنی در بالاترین، که به کامنت دونی اینجا منتقل میشود.


Wednesday, June 30, 2010

اول این ترانه را روی این آهنگ زیبا بخوانید تا جواد این نیک‌آهنگ کوثر را دادگاهی کنه


اژدها وارد می شود (4.5)

گزارشگر: بعد از اینکه ماتلی‌مدال، مدال رهبری‌یه جنبش سبز سیدی و توحیدی و منادی‌یه اسلام و قرآن رحمانی را به‌ گردن آقای موسوی ‌انداخت و جواد با فرض تعیین تکلیف با رهبری‌یه یک ستون از ارتش آزادی‌خواهان، گفت که برویم به سراغ رهبری‌یه ستون اصلی! و کدیور دروغ گفت و نیک‌آهنگ مثل همیشه در سیاست دخالت کرد و گیر داد و خودش هم دروغ گفت، مبارزه با دروغ در در درون جواد شعله کشید /

شاهین: اول این ترانه را روی این آهنگ زیبا بخوانید تا جواد این نیک‌آهنگ کوثر را دادگاهی کنه

Tor-cheney-nahana


ترانه‌ی «عشقم بگیر بهانه»

عشقم بگیر تو بهانه

عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه، عشق‌و بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقم داره تو قلبت آشیانه، جا داری تو قلبم، جا داری تو قلبم
عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه، عشق‌و بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقم داره تو قلبت آشیانه، جا داری تو قلبم، جا داری تو قلبم

به‌دست‌آر جهان
با هر چه توان
با من تو بیا
وصله راهمان

آخر می‌رسیم
ما به عشقمان
آزاد از زندان
بیاور ایمان

عشقم بگیر تو بهانه

عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه، عشق‌و بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقم داره تو قلبت آشیانه، جا داری تو قلبم، جا داری تو قلبم
عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه، عشق‌و بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقم داره تو قلبت آشیانه، جا داری تو قلبم، جا داری تو قلبم


قاضی: خوب حالا که احتمالن حال کردید، ضمن توصیه به اینکه به غلَت‌های املاعی توجه نکنید، دادگاه رسمی می‌شود! متهم کیست و عیب و ایرادش چیست؟ /

جواد: ایشان که نامشان نیک‌آهنگ کوثر است و قرار است که به نیکولاس معروف شوند، به فکر آزادی‌یه وطن بوده‌اند، هم از نظر تعوریک و هم از نظر عملی /

عملی: قربونت برم نیکی‌ژون. هر عملی که اژ دشت من برنمی‌یاد، شپردم به دشت تو. به، به! عژب دشت بزرگی داری. چه ژَوون رعنا و عملی‌ای! خدا پشت و پناهت باشه /

گزارش‌گر: در این‌جا قاضی می‌خاست بگه این که نشد اتهام، اما نیکولاس که از چنین جرم و بهتانی ترسیده بود و از قلب قاضی خبر نداشت، فورن خاست همه چیز را انکار کند. /

نیک‌آهنگ: 19 جون 2010: من یک کارتونیست و روزنامه‌نگار هستم. اتفاقا باید مسخره هم بکنم. اتفاقا باید زیر سوال هم ببرم. همه طرفین قدرت را. 16 جون: اشتباه، اشتباه است. گیر دادن به اشتباه، چه از خارج باشد، چه از داخل، واجب است. 19 جون: اما لزومی ندارد به بهای انتقاد از چیزی که من «بی‌عملی» می‌بینم و یکی دیگر «هوشیاری» می خواندش، مردم را ناراحت کنم. ... من نه مبارزم و نه فعال سیاسی /

سروناز: هی هی! اگه با من بگیری تماسی، حتمن نیستی به فکر دختربازی، فقط اهل لاسی. اصلن اسمتو میذارم نیکولاس از بس که دائم، تازه اونم فقط با بعضی از خودی‌ها لاس میزنی و این از نظر روانشناسی نشانه‌ی علاقه‌ی شدیده!

نیک‌آهنگ: 19 جون: انتقاد دو طرف دارد. طرف نزدیک به خودت، طرف مقابل. سکوت در مقابل ضعف و مشکلات طرف خودت، یک خطا است /

قاضی: ساکت! بحس‌های انحرافی نکنید /

جواد که بر خلاف نیکولاس، فهمیده که قاضی چی میخاد بگه: ایشان متهم به دروغگویی‌ست از نوع بزرگش! /

قاضی: منظورت اینه که ایشان با این دروغ بزرگ، یعنی در واقع به شعور مردم توهین کرده‌اند، مثل اون کدیور که احمدی‌نژادانه، دروغ به اون بزرگی گفت؟ /

بی‌خبرِخالی‌بند: حالا چی گفت؟ /

دروغگو: این کدیور گفته بود که شعار مردم این بود: «هم لرزه، هم جنبان، جانم فدای پستان»! والا! دروغ هم میخاین بگین، درست دروغ بگین /

اَبدَب: این دروغگو اجبارن نوشته «هم لرزه» که با «هم غزه» جور دربیاد، وگرنه از نظر ادبی باید می‌نوشت «هم لرزان» که شاید بخاطر عدم تکرار یک معنی، میشد بنویسه «هم غمزه»، اما چون پستان که غمزه ندارد ... آخ آخ آخ /

قاضی: ساکت! /

جواد: قاضی‌جان! شما درست می‌گین. جرم ایشان، توهین به شعور ایرانیان است /

قاضی: نگو جرم، بگو اتهام. تازه ما اینجا هیئت منصفه هم داریم و هنوز محاکمه تموم نشده. خوب آقای نیکولاس، هدس می‌زنم شاکی از من می‌خاد که شما را به شهادت فرا بخانم. بفرمایید ... /

نیکولاس: بابا من شاهد هیچ چی نبوده‌ام. راجع به چی شهادت بدم؟ /

رند: نه عزیزم، منزوز قاضی این بود که می‌خاد شهیدت کنه! /

قاضی: ساکت! نیکولاس! انقدر مبارزه و روت‌و زیاد نکن. بیا رو این صندلی بشین و چون مثل همه‌یه بچه‌مسلمونا، اتوماتیک مسلمون شده‌ای و حتا معتقد، ضمن اینکه نمی‌دانی چرا مسیحی نیستی، به این قرآن قسم بخور ... /

وکیل: اعتراض دارم. ایشان برای خودشان مغز متفکری هستند و با مطالعه‌یه همه‌جانبه‌یه قرآن، ضمن اینکه بعضی موقع‌ها در ماه رمضان، روزه هم می‌گیرند، به این نتیجه رسیده‌اند که محمد، رسول خدا بوده ... /

بودیست: بابا این قیافه‌اش که مثل بودا می‌مونه. مطمعنم اگه یه ذره بیشتر فکر کنه اصلن خودش می‌شه عاشق بودا مخسوسن شاید چون که شبیه خودش هم هست! /



قاضی: ساکت! نیکولاس! قسم بخور /

نیکولاس: من به این قرآن، البته به اون جاهاییش که ضد حقوق بشر نیست! قسم می خورم که ... /

قاضی: نه نشد! یا به تمام قرآن بخور قسم یا به حسابت می‌رسم! /

گزارش‌گر: نیکولاس در این‌جا به فکر فرو می‌رود و هزار تا فهش نثار سروش می‌کند که چرا هنوز این مشکل روُ حل نکرده، رفته زیرآب محمد روُ زده و تازه هنوز اسلام اسلام می‌کنه و ضمن اینکه صدایی محو و ضعیف، به‌تدریج در گوشش واضح و قوی می‌شود و مزاحم افکارش، یک دفعه می‌گوید هان؟ /

قاضی: معلومه کجایی؟ گفتم به تمامش قسم بخور! /

نیکولاس: حالا نمی‌شه به جون خاهر مادرمون قسم بخوریم؟ /

قاضی: نه! گفتم بهت انقدر مبارزه و روت‌و زیاد نکن. هرچی بیشتر تولش بدی، مجازاتت بیشتر می‌شه /

نیکولاس با کراهت: به این قرآن قسم می‌خورم که راستشو بگم /

قاضی: خوب بگو! /

نیکولاس: چی بگم؟ /

قاضی: راستشو /

نیکولاس: راست چی روُ ؟ /

قاضی: مسخره کردی؟ آیا اتهامتان را که همان فعالیت فکری و عملی بر علیه جمهوری اسلامی است، قبول می‌کنید؟ و اصلن آیا اسم این را می‌شود اتهام گزاشت؟ /

نیکولاس: این افتخار است نه اتهام /

جواد: پس افتخار هم می‌کنی؟! /

گزارشگر: در این‌جا وکیل نیکولاس که متوجه می‌شود نیکولاس هواسش نیست که داره تو تله می‌افته، پچ‌پچی در گوش او می‌کند طولانی /

نیکولاس: من افتخار می‌کنم که یک ... /

قاضی: خوب خوب! حالا یه مدت برای افتخار کردن صبر کن. ختم این جلسه را تا جلسه ی بعدی اعلام می‌کنم.


ادامه دارد



عشقم بگیر بهانه



* در رابته با غلَت‌های اهتمالی‌ی املاعی


Mohicans-Tor Cheney Nahana


عشقم بگیر بهانه

عشقم بگیر تو بهانه

عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه
عشق‌و بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه میگی عشقش داره تو قلبت آشیانه
دست میذاری دستش، میبریش به گردش

عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه
عشق‌و بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه میگی عشقش داره تو قلبت آشیانه
دردت میشه دردش، مرحمی بر زخمش

به‌دست‌آر جهان
با هر چه توان
با من تو بیا
وصله راهمان

آخر می‌رسیم
ما به عشقمان
آزاد از زندان
بیاور ایمان


عشقم بگیر تو بهانه

عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه
عشق‌و بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقش داره تو قلبت آشیانه
دست میذاری دستش، میبریش به گردش

عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه
عشق‌و بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقش داره تو قلبت آشیانه
دردت میشه دردش، مرحمی بر زخمش




موسوی تبریزی: كشور ما اسلامي است و اصول ديني بايد در آن رعايت شود


تاریخ انتشار: ۰۹ تیر ۱۳۸۹, ساعت ۲:۰۶ بعد از ظهر
موسوی تبریزی: هتک حرمت مومن، محاربه با خداست
برخی منافعشان در حذف ديگران است

جرس: دبير‌كل مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم با بيان اينكه كساني كه منافعشان در حذف ديگران است به سخنان اخير رهبري توجه نمي‌كنند، اظهارداشت: از سوي ديگر نفع برخي از كشورهاي خارجي در حذف گروه‌هاي مرجع و شخيصت‌هاي برجسته جامعه است كه متاسفانه اين روزها اين اقدام در تريبون‌هاي مختلف از طريق توهين و تهمت انجام مي‌شود.

آيت الله سيد حسين موسوي تبريزي در گفت‌و گو با خبرنگار ايلنا، در پاسخ به سوالي در مورد دليل سخنان اخير رهبري مبني بر خودداري از ظلم به افراد در جامعه و معناي ديني اين رفتار، با بيان اينكه ظلم، تعدي، تضييع حقوق و آزادي مشروع افراد در تمام طوايف و اقوام حرام است، اظهارداشت: تمام انبياء مامور بودند تا مردم را به اطاعت پروردگار و خودداري از طغيان كه به معناي ظلم است، فراخوان دهند و فرهنگ مبارزه با ظلم در قيام براي عدالت و قصد را ايجاد كند.

وي با بيان اينكه ظلم در شرايط و اشكال گوناگون، ماند تخريب اموال ديگران، كشتار و شكنجه و... نسبت به جامعه و اشخاص روي مي دهد، افزود: هميشه بايد نسبت به ظلم نكردن تذكر داد، اما متاسفانه اكنون كشور ما دچار آلودگي‌هاي عجيبي شده است و اين تاسف وقتي بيشتر مي‌شود كه بدانيم كشور ما اسلامي است و اصول ديني بايد در آن رعايت شود، البته اين آلودگي‌ها هميشه در كشور بوده است، ولي به طور خاص بعد از انقلاب اسلامي به بعضي از آلودگي‌ها مانند تهمت و افترا كم‌توجهي شده است.

موسوی تبریزی يادآور شد: اين گونه رفتارها ابتدا از طرف گروه‌هاي محارب مانند منافقين، كمونيست‌ها و... آغاز شد و از سوي ديگر كساني هم كه خود را ”دين مجسم“ فرض مي‌كنند به اين مساله دامن زدند و از زمان امام تاكنون اين مساله ادامه داشته است.

موسوي تبريزي با بيان اينكه تهمت و افترا گاهي احزاب و جريانات و زماني ديگر اشخاص را در بر مي‌گيرد، تصريح كرد: در اصول كافي، روايات صحيحه و ... تاكيد شده است كه حرمت مومن حرمت خداست و هركس آن را بشكند محارب با خداوند است.

وي گفت: متاسفانه در سال‌هاي اخير و به خصوص انتخابات رياست‌جمهوري بداخلاقي‌هاي بسيار زيادي شايع شد كه نمونه بارز آن در جريان مناظره‌ها بود و گويي بعضي‌ها كه منابر، ‌تريبون‌ها و روزنامه‌ها را در اختيار دارند، تهمت را وظيفه شرعي خود مي‌دانند، ولي دود اين رفتار به چشم همه مسوولان، مردم و دينداران مي‌رود.

دبير مجمع محققين و مدرسين حوزه علميه قم هشدار داد: نفع فضاي تهمت و تخريب براي گروه‌هايي است كه منتظر هستند هر كاري را كه مي‌خواهند در كشور انجام دهند، زيرا در اين شرايط ديگر كسي براي اداره كشور باقي نمي‌ماند و هر عملي براي آنها ممكن مي‌شود و در آن صورت هر بلايي بر سرمنابع كشور مي‌آورند و كسي پاسخگو نخواهد بود.

موسوي تبريزي با بيان اينكه كساني كه منافعشان در حذف ديگران است به سخنان اخير رهبري توجه نمي‌كنند، اظهارداشت: از سوي ديگر نفع برخي از كشورهاي خارجي در حذف گروه‌هاي مرجع و شخيصت‌هاي برجسته جامعه است كه متاسفانه اين روزها اين اقدام در تريبون‌هاي مختلف از طريق توهين و تهمت انجام مي‌شود.

منبع


Saturday, June 26, 2010

سيدحسن خمينی: دعا می‌کنم و از همگان می‌خواهم که کمک کنند تا دولت و مسئولین نظام در حل مشکلات اقتصادی موفق باشند


ایلنا: یادگار امام راحل تاکید کرد: مردم از همه انتظار دارند، با دست برداشتن از اختلافات ناشی از حب و بغض‌های شخصی و دوری از کینه توزی‌های بچه‌گانه سعی کنند مشکلات کشور را برطرف کنند.
به گزارش ایلنا، حجت الاسلام سید حسن خمینی در دیدار با جمعی از خانواده‌های شهدای حادثه هفتم تیر که در حسینیه جماران برگزار شد، با گرامیداشت یاد و خاطره آیت‌الله شهیدبهشتی، شهیدمحمدمنتظری و دیگر شهدای حادثه هفتم تیر، اظهار داشت: شهیدان فرزند زمانه خویش بودند و با شناخت درست زمان، گام در راهی گذاشتند که حقیقت و راستی به ارمغان آورد و به همین خاطر ما امروز باید پاسدار اهداف آنها باشیم.
وی با بیان این‌که بزرگترین هدف شهیدان، تعالی دین و اثبات کارآمدی نظام دینی است به برخي از مشكلات كشور اشاره كرد و تاكيد كرد كه اين مشكلات جز دلسردي اجتماعي محصولي نخواهد داشت.
سیدحسن‌خمینی خاطر نشان‌کرد: مردم از همه انتظار دارند، با دست برداشتن از اختلافات ناشی از حب و بغض‌های شخصی و دوری از کینه‌توزی‌های بچه‌گانه سعی کنند مشکلات کشور را برطرف کنند.
يادگار امام راحل در ادامه تاکید کرد: کشور با این حجم نیروی انسانی، پول خدادادی نفت و منابع مختلف و با این نیروی ایمان، باید باترک افراطی‌گرایی و طرد افراطیون، بسیار کارآمدتر از این باشد.
وی با اشاره بر این نکته که هر کدام از ما هر روزه با مشکلات مردم مواجه‌ایم، خطاب به حاضرین معتقد است : ما هر روزه با مشکلات مردم مواجه‌ایم، اما از این‌که توان حل مشکلات آنها را نداریم، خجالت زده هستیم.
یادگار امام راحل با اشاره به لزوم توجه به دغدغه دلسوزان واقعی انقلاب در مبارزه صحیح با عفاف زدایی از جامعه دینی گفت: اگر به فرمایشات مراجع و علمای شیعه که بی‌تردید حافظان شریعت و پناهگاه مردم بوده و هستند، گوش نکنیم، از دین داری فاصله گرفته‌ایم.
سیدحسن‌خمینی تاکید کرد: باید هشدارهای پنهان و آشکار مراجع و علمای شیعه درباره فساد اجتماعی و گرانی جدی گرفته شود.
وی در پایان ضمن این‌که دعا کرد تا دولت و مسوولین نظام در حل مشکلات اقتصادی جامعه موفق باشند، از همگان خواست در این حوزه به یاری مسولان بشتابند.
در ایتدای این مراسم، فرزند یکی از شهدای هفت تیر و همچنین یکی از بازماندگان حادثه هفت تیر نیز سخنانی ایراد کردند. خانواده‌های شهدای هفت تیر و بازماندگان این حادثه در این مراسم اهانت جمع اندکی در مراسم روز 14خرداد را محکوم و از این اقدامات ابراز انزجار کردند. همچنین لوح یادبودی نیز تقدیم یادگار گرامی امام راحل شد.
حاضرین نماز مغرب و عشا را نیز به امامت سید حسن‌خمینی اقامه کردند.
پایان‌پیام 1389/4/5 ، منبع



Thursday, June 24, 2010

خلاصه‌ای تصویری از تکامل بشر


در لینک مرجع، معرفی‌کننده‌یه این تصاویر، بی‌جی‌آر، میگه همچین خلاصه‌ی خوبی هیچ‌وقت ندیده و به نظرش میاد که چهار موضوع یا گرایش، بطور متناوب در این تاریخ خود را تکرار می‌کنند: جنگ، زن، سکس و دسیسه. این طور که به نظر میاد، این همه مرد را ندیده! از این شوخی گذشته، من هم از این تصاویر خوشم اومد، و اگه بخوام از موتور این تصاویر! پرده‌برداری کنم، همچین چیزایی را می‌بینم: سکس، ثروت، قدرت(و دسیسه، جنگ، سرکوب و ... برای تغذیه‌یه این موتور!)



روش کلیک کنید




Tuesday, June 15, 2010

ماتلی‌مدال: من مدال رهبری‌یه جنبش سبز سیدی و توحیدی و منادی‌یه اسلام و قرآن رحمانی را به‌ گردن آقای موسوی می‌اندازم


و میروم و میرویم به سراغ تعیین رهبری‌یه بقیه‌ی جنبش سبز. به این می‌گن تقسیم کار!

اژدها وارد می شود (3.5)

وقتی که ندا به ندا رسید و اژدهایی جواد را بلعید و ندا جیغ کشید و از کما بیرون پرید، آیا جیغش بدون معنی بود، یا حرفی را به صورت جیغ، کشیده یا تصویر کرده بود؟

ندا: هاآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآعاآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآآدی کجایی که ندا روُ کشتند!

جواد به ندا: احمق بی‌شعور! تو کما هم که رفته، رفته توی رویا! هِی! از رویا بیا بیرون. تو اصلن می‌دونی چرا به کما رفتی؟

آقتاب‌لب‌بوم: دست‌بردارید از این اژدهابازی‌تون. من آخر می‌میرم و به آرزوم نمی‌رسم

ندا: ای فریبنده سلام. حیف نیست نگاهی نکنی بر سر و پام؟

فریبنده: امیدوارم خدا مریضایی مثل تو روُ شفا بده جواد جون!

جواد به فریبنده: از خدا برام تقاضای شفا کردی و ندانستی اگر خواست خدات این بوده‌ست، عقل او هم به خدا بیشتر از اینها بوده‌ست، که یعنی از عقل تو. تو با اون تقاضایت، در واقع ریدی به اراده و عقل اون خدات. توهین به خدا، بدتر یا بهتر از این نمی‌شد و اگر اون لبایی که علف باید به دهن بزی مزه بده روُ آب می کشیدی، چه می‌شد؟

ندا: غنچه‌ی لبان زیبا را آب کشیدی؟ نازی نازی، اخماشو ببین...

آقتاب‌لب‌بوم: آآآآآآآی هوار، یکی نیست بیاد این حرفای برندگان انتخابات پارسال روُ تفسیر کنه و مقصر را شناسایی؟

ندا: عزیزم چیه؟ چرا انقدر خودتو می‌خوری؟ حالا اونا گفتن راه‌پیمایی لغو شد، نگفتن که مردم راه پیمایی نکنند. مردم خودشون ترسیدن و نیومدن.

جواد که به دنبال مدرک است تا حال ندا را بگیرد، رو می‌کند!: وقتی موسوی و کروبی گفتند که : «اکنون در حالی که ۴۸ ساعت به زمان پیش بینی شده برای راهپیمایی باقی نمانده است با عنایت به گزارش نمایندگان احزاب اصلاح طلب و نیز جهت حفظ جان و مال مردم اعلام می داریم راهپیمایی پیش بینی شده برگزار نخواهد شد. بدیهی است با سابقه سیاه یک سال گذشته در سرکوب معترضانی که تنها جرمشان طلب نمودن رأی خود به شیوه ی مسالمت آمیز بود و همچنین اخبار رسیده از سازماندهی مجدد افراطیون و سرکوبگران در جهت یورش به مردم بی دفاع و مظلوم، از مردم و معترضان می خواهیم خواسته و مطالبات به حق خود را از مجاری کم هزینه تر و موثرتری دنبال کنند» کل اطلائیه
عزیز جان! اینا تو اینجا نقش پیغامبر را بازی کرده‌اند و از طرف حکومت به مردم پیغام رسانده‌اند که عزیزان! فهمیده‌ایم و به ما خبر رسیده و ما هم به شما خبر می‌دهیم که افراطیون و سرکوبگران بدجوری سازماندهی کرده‌اند و بدجوری سرکوب خواهند کرد اگر بخواهید راه پیمایی راه بندازید. پس به‌خاطر جان و مال خودمون و خودتون هم که شده، خواسته و مطالبات به حق خودمان و خودتان را از مجاری کم‌هزینه‌تر (از راه‌پیمایی) دنبال کنیم و کنید. خودشون ترسیدند، مردم روُ هم ترسوندند. نکنه اینا واقعن رهبر مردمند و مردم به حرفشون گوش دادند و نیومدند و حماسه بی حماسه شد؟!

بامزه‌علی‌رضا: «برای حفظ "جان و مال" ؟ بامزه بود ! اگر به این نصف و نیمی که برایمان مانده می‌گوئید جان ، اگر به تمام آنچه که نداریم می‌گوئید مال ، اگر موقع صدور این بیانیه یک نگاه کوچک به عزم مادران عزادارانداخته‌اید ، اگر یاد آنهمه زندانی سبز افتادید که گرفتندشان تا این مناسبتها برگزار نشود ، اگر حرفهای قربانیان تجاوز را بخاطر می‌آورید ، اگر به زندگیهای آواره در گوشه و کنار دنیا نگاه کرده‌اید که همه چیزشان را گذاشتند و آمدند فقط برای اینکه حرفشان را بزنند ، اگر این چند شب گذشته صدای مردم را روی پشت بامها شنیده‌اید ، اگر .....
اگر تمام اینها را دیدید و شنیدید و دانستید و با اینحال این بیانیه را صادر کردید که دم شما گرم ! ولی اگر فقط یکی از این اگرها را به حساب نیاورده‌اید برای ما هیچ اشکالی ندارد که دو ساعت دیگر بخوانیم تمام سایتهای شما هک شده ، تمام این بیانیه‌ها دروغ بوده و راهپیمائی شنبه بی هیچ تردیدی برگزار خواهد شد . اگر هم فقط خواسته بودید که مسئولیت "جان و مال" مردم با شما نباشد که باز هم دمتان گرم . فقط یک سوال : در این مدت کی مسئولیت جان و مال ما با شما بوده ؟»

ندا: ببین عزیز من. معلمان، دانشگاهیان، دانشجویان، نویسندگان، احزاب سیاسی، طنازان و وبلاگ‌نویسان، چند ماه بود که داشتند برای 22 خرداد، تبلیغات گسترده می‌کردند. موسوی تا دو روز قبل از راه‌پیمایی، می‌خواست راه‌پیمایی راه‌بندازه. یعنی واقعن این همه تلاش و تدارکات و تبلیغات، اگه خالی‌بندی نبود، با یک اشاره‌ی موسوی می‌شد نابود؟ و واقعن فکر می کنی که موسوی عددی بود که باعث ترس یک میلیون...

خروس‌بی‌محل: راستی مگه قرار نبود که تو خیابون راه پیمایی بشه؟ پس چرا این دانشجوها رفتند تو دانشگاه؟

دوستِ اسپینوزا: « کليه راهپيمايي هاي بعد از انتخابات از هوشمندي هاي مردم بوده است، اگر چه دعوت رهبران جنبش نيز در اين تصميم ها موثر بوده است. کروبي و موسوي در مصاحبه هاي قبلي بر برگزاري شکوهمند 22 خرداد تاکيد داشته اند. اکنون نيزاز معترضين نخواسته اند که راهپيمايي را برگزار نکنند،...»

جواد به دوست اسپینوزا: دِ اومدی نسازی! یعنی دوست داری دوباره بیام حرفای موسوی و کروبی روُ تفسیر کنم. رو که نیست!

دوستِ اسپینوزا (همونجا): «لذا مي توان به اين جمع ندي رسيد که: روز 22 خرداد، مي بايست به هر طريق ممکن در خيابان حضور داشت. ترجيحا در همان مسير قبلي (امام حسين تا آزادي) و در همان ساعت (16 تا 20). و حتي اگر شده با يک پياده روي ساده هم اين مسير را پوشش دهيم. اگر امکان تجمع بوجود آمد و هسته هاي تظاهرات شکل گرفت، که چه بهتر. يادمان باشد براي لذت بردن از مبارزه به خيابانها آمده ايم...»

جواد: دیدیم چقدر به خیابان آمدند. به خاطر رهبری نادرست و کم قدرت، موقتن از اوج قله به ته دره سقوط کردیم. دو تا جمعیت هزار یا دوهزار نفری، تازه اونم تو دانشگاه. این هم مدرکش اینم مقایسه با حماسه 25 خرداد

دوست اسپینوزا (همونجا): «ما مي دانيم که بيشماريم. 25 خرداد 88 ثابت کرديم که بيشماريم و ديگر نيازي به اثبات دوباره آن نداريم
اگر 22 خرداد مجوزي دير هنگام صادر مي شد، آن راهپيمايي تبديل به آزموني دوباره مي شد براي جنبش سبز که هم مي توانستيم از آن سربلند بيرون بياييم و هم نه. هر دو حالت ممکن بود رخ دهد به خصوص آنکه به دليل تاخير در مجوز امکان هماهنگي براي يک راهپيمايي باشکوه سخت مي شد. اما با وضعيت پيش آمده، جنبش سبز در يک موقعيت برد برد قرار گرفته است. اگر حضور يابيم به هر مقدار، خود يک پيروزي بزرگ است و اگر حضور مان مقدور نشد، باز هم پيروز بوده ايم از آن روي که اجازه حضور به ما داده نشد و لشکر کشي نظامي حاکميت زحمت ما را کم و شکوهمان را تاييد کرد! در واقع از هم اکنون ما پيروز 22 خرداد هستيم. مهر تاييد پيروزيمان را هم خود حاکميت زده است. حاکميتي که از سکوت ما هم مي ترسد، از سايه هاي ما هم مي ترسد.»

صمد: صمداقا، صمدآقا بی‌ترفیت! این ننه‌آقا هِی به موُ میگه بسه بسه دیگه از بس تو چش و چال مردم کِردی. هیی یاد گرفته واسه موُ روضه بخونه. با فاقعیات زندگی پیر شده و فاصله گرفته این بی‌سُفات. بی خود نیست که صدای مشق نوشتن موُنوُ تحمل می‌کنه چون خودش می‌دونه بی‌سُفاتی چه دردی داره. هیی بشش می‌گُم یه صمده و یه انگشت، به خرجش نمی‌ره. دو روز که غلافش کنی، همه خیالات برمیدارن کیلو کیلو و واسه ی اخم آدُم هم تره خورد نمی‌کنن. اصلن انگشت صمد، خودش یه حُماسه‌یه، چون دایم میره تو اون چُشمای هیز ندید بدید یا ورقلمبیده و زهر چشم گیریش روُ دایم بروز میده، وگرنه انقذه محبوب و مهروف نمی شد که! یه ایرانه و یه صمد که تازه اژدها هم شده بود و با اژدها وارد میشود هم مهلومه که نسبتی داره.

جواد: جناب دوست اسپینوزا! خوب جوک بلدی بگی یا. یعنی اگه مجوز برای راه پیمایی صادر می شد، ممکن بود جمعیت میلیونی به خیابان نیاد و جنبش سربلند نشه؟ من که میگم ما دیگه همیشه پیروزیم، چون اونا دیگه اجازه ی حضور به ما نمیدن، که این خود یک پیروزی ست، و با لشکرکشی شون زحمت ما روُ کم می کنند و ما هم که دیگه نیاز به اثبات بیشماریمون نداریم. البته اگه مجوز دادند! این رو هم جزو پیروزیمون میذاریم! خوب، مساله حل شد. ما هی ژست میگیریم و اونا هم میترسند تا دیگه خسته بشن!

ندا: من از این طرز حرف زدن جواد، معذرت میخوام. و تو ای جواد! آیا واقعن فکر می‌کنی موسوی قدرتی به آن بزرگی بود که تو دو روز، اون اراده‌یه عظیم را اگه خالی بندی نبود، بترسونه و به زانو دربیاره؟ اینا همه نشون میده که مسئولیت شکست راه پیمائی‌یه 22 خرداد 89، به گردن تک تک ماست. گناه ماست که رهبری یه درست را به رهبری نرسانده‌ایم. رهبری‌یه واقعن کاردرست، باید می‌تونست با انحرافات سرسختانه و با قدرت مبارزه کنه...

تلفن زنگ می زند

سروناز: مامان! اینا منو بدجوری گرفتن و با من مثل حیوون رفتار کردن و گفتن چون ناخونات‌و لاک زدی، 50 هزار تومن جریمه می‌شی. نرفته بودی که سر منبر؟ نجاتشون دادم! زود خودتو برسون

ماتلی‌مدال: من مدال رهبری‌یه جنبش سبز سیدی و توحیدی و منادی‌یه اسلام و قرآن رحمانی را به‌ گردن آقای موسوی می‌اندازم و از شما تقاضا می‌کنم که مثل من از ایشان تقاضا کنید که واسه سبز دیگران و کلا پرچم دیگران، تعیین تکلیف نکنند که البته این با نظرندادن فرق می‌کنه. البته شاید فکر کنید که من هم برای رنگ سبز او تعیین‌تکلیف کرده‌ام، اما او، همانطور که میدانید، خود، تکلیف خود را معین کرده است. موسوی،به هر دلیل، نمی‌خواهد دامنش! آلوده به نامسلمانان شود. او به هر دلیل، تنها می‌خواهد رهبر جنبش سبزی باشد که هم سیدی‌ست، هم توحیدی و هم منادی‌یه اسلام و قرآن رحمانی. او در آخرین بیانیه‌اش گفته است: « موسوی: هر فرد ایرانی که توسل به خرد جمعی توحیدی را بپذیرد در زمره فعالان جنبش سبز به شمار می آید» و بارها هم به نشانه‌ی سیدی بودن رنگ سبز انتخابی‌اش اشاره کرده است .

ندا: و او حق خواستن دارد، چه طرفداران بی‌شمار داشته و چه نداشته باشد

اروندرود: بابا برو سراغ اون دخترت

حسابدار: و اگر هر گروهی، به رهبر احتیاج داشته باشد، حالا شما بگو 3 میلیون هم تابع موسوی!

اَبدَب: این علامت تعجب جمله ی بالا، به خاطر جمله بندی بود.

ماتلی‌مدال: آقای میرحسین موسوی. تاریخ نام شما را هم با افتخار و به بزرگی یاد خواهد کرد...

حسود: البته اگه ما! بذاریم

ماتلی‌مدال: ... نه بعنوان رهبر همه‌یه مردم ایران، بلکه بعنوان رهبر ایرانیان معتقد به اسلام و قرآن رحمانی با هما ن تعاریفی که خودتان از آن دارید. و البته این خودش کم چیزی نیست

جواد: خوب، با فرض تعیین تکلیف با رهبری‌یه یک ستون از ارتش آزادی‌خواهان، برویم به سراغ رهبری‌یه ستون اصلی! آن که بعضی ها ممکنه با اصلی بودنش مخالفت کنند که آزاد است مخالفت.

ادامه دارد

لینک در بالاترین (به به که چقدر رای میدن!)


رنــد
عـالم‌ســوز

شـاهـین دلـنشـین
نـــــــــدا کــاویـانی
جـواد سگِ‌نگـهبان
آخـریــن پـســت‌ها
گـزارشـگر: شـــاهین، خُــود
و دیگران! را نصیحت می‌کند:ا
تـــــــــو ای
رند عالمسوز خالی‌بندِ
مــهربـــان‌پــاچــه‌گــیــــــــر
سیاست‌ندار: اصولن، خالی‌بندی
در سیاست بعضی موقع‌ها خوب است
امــا باید یه خــالی‌ای بـبندی که بگنجه
بی‌ادب: از نضر* ادبـی، بـی‌ادبـی‌ست
کــــه پـــاچه‌ی کسی را بگیریم
پـــس منـــضور چیــــــست؟

گزارشگر: شاهین، که منضور
اصـلی‌اش هــم هــمــیــن! بــود
در ادامه‌ی نصیحت‌هایش فرمود!:ا
و تو ای ماتلی و ماتلی‌مدال و
نـــــــــــــــــــــــدا
و صـــمــد و
جوادِزندانی‌وحشی‌پـاچه‌گیر
تا مـیتوانی پــــاچه بگیر! که تا
کـــه تــا، کـــه تــا، کـــه تــا
...
ادامه




درباره ی من
وقتی تو اواخر زمان شاه وارد دانشگاه شدم، به خاطر حماقتی مختصر! و فضای حاکم …1




معرفی
ماتلی و ماتلی‌مدال





مجموعه‌ای
بزرگ از آیات قرآن
در مورد اجباری نبودن دین

...
...
پيامبر وظيفه‌‏اي جز ابلاغ رسالت ندارد/ تو مامور اجبار آنها به هدايت نيستي/ بگو من فقط بيم ‏دهنده و بشارت ‏دهنده‏‌ام/ در قبول دين، اكراهى نيست (در دين هيچ اجبارى نيست)/ وظيفه ندارى آنها را مجبور سازى/ تو فقط تذكر دهنده‏‌اي/ آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى‏رساند بازگشت همه شما به سوى خداست/ هدايت آنان (به طور اجبار) بر عهده تو نيست‏، بلكه خداوند هركس را كه بخواهد هدايت مى‏كند/ اگر خدا مى‏خواست مشرك نمى‏شدند و ما تو را مسؤول آنها قرار نداده‏ ايم/ اگر پروردگار مي‏خواست تمام آنها كه در روي زمين هستند همگي (از روي اجبار) ايمان مي‏آوردند، آيا تو مي‏خواهي مردم را مجبور سازي كه ايمان بياورند؟/ هيچكس نمي‏تواند ايمان بياورد جز به فرمان خدا/ بگو هر كس هدايت يابد براي خود هدايت شده، و هر كس گمراه گردد به زيان خود گمراه شده، و من ماءمور (به اجبار) شما نيستم/ در هر حال تو فقط مامور ابلاغ هستي و حساب (آنها) بر ماست/ پروردگار تو به كسانى كه از راه او گمراه گشته‏ اند، آگاهتر است/ پروردگار تو ميان آنها در قيامت به حكم خود داوري مي‏كند/ رستاخيز بطور قطع خواهد آمد من مي‏خواهم آن را پنهان كنم تا هر كس در برابر سعي و كوشش خود جزا ببيند
...
...





وقتی خدا تو قرآن
مهلت میده به شیطان
تــــــــــا روز قیــــــــامت

تو چه‌کاره‌ای که گیر میدی به
حجاب و دین و عبادت ملت؟





امیدوارم
اگه مسلمونی
مسلمون آزاده‌ای باشی
ولی اینو بدون که
طبق این آیات
محمد
پیغمبری برای قوم عرب بود
...
...
سوره ۱۳: الرعد
تو فقط هشداردهنده‏ اى و براى هر قومى رهبرى است ﴿۷﴾ا

سوره ۱۴: إبراهيم
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر به زبان قومش تا [پیغام ما را به زبانی که میفهمند] براي آنها آشكار سازد... ﴿۴﴾ا

سوره ۱۲: يوسف
الف لام راء اين است آيات كتاب روشنگر ﴿۱﴾ا
ما آنرا قرآن عربي نازل كرديم تا شما [عرب زبانان بتوانید] درك كنيد ﴿۲﴾ا
...
...






از
اینکه
موسوی گفت
حاکمیت از خشم مردم
بــتــرسـد نـه از مـا

چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟




ترانه‌های من
شامل متن ترانه‌ها و
ملودی‌هایی که این ترانه‌ها
روی آن‌ها نوشته شده‌اند
اگر صدایش را دارید

ایـــن تــرانــه‌ها
را بخوانید





قرار
زیـــر را تبلیــغ

و به قراری ثابت تبدیل کنیم
و دوست و فامیل را هم، هر ماه
برای این قرار خبر کنیم
پنج‌شنبه‌ی اولِ هرماه
از ساعت 5،6 بعدازضُهر*
و بــــــــدون شــــــــــــــــــعـــار
گردشی به تَرَفِ میدان انقلاب
با جمعی که کـم کـم میشه
بــــــــــی‌شــــــــــــمار

و وقتی که شدیم بی‌شــمــار
همان فرداش هم شاید شدیم بی‌قرار
و از حکومت درآوردیم دمــــار
و اصلن تویی که بدون شعار
نـــداری روزگـــــــــــار
خوب یــه روز دیـــــگه
برای دادن شعار، قرار بذار
ملتی که نتواند این کم‌خطرترین حرکت را تحت عناوین مختلف سامان دهد، همیشه شکنجه می‌شود
و جان می‌دهد

این حرکت را جزو رسم و رسوم
و مانند یک سنگر بتُونی
محکم و پایدار کنیم






















































































































































































































































































Powered by Blogger.









































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































*
چرا

تعهدی
به "خَــت" یا
املاعِ "فارسی؟!" ندارم

هـمـراه بــا تــرانـه‌ی
الـفـــــــــــــبــا






اگر
توافق کنیم

کــــه مقـــام
رئیـــس‌جمهور
ملکـــه‌‌وپادشـــاه
تشریــفاتی باشد
بـــــــــــــــه زودی به
اتـحــــــادی بـــــــــزرگ
میــــــــــــــــــــــــــرسیم


انقدر سخت است که قبول کنیم
یک مجلس آزاد، در راس امور مملکت
باشد؟!/ ندا: با این توافق بسیـاری از
نگرانی‌ها و دشمنی‌ها از بین می‌رود
و شـــاید بسیـاری از کسانی که در
فکر قدرت یا دیکتاتوری جدیدی
هستند دســت از سر مردم بردارند
اگر اعضای شورای رهبریِ اصلیِ
آینده‌ی جنبش، افرادی باشند که زیر
ایــن توافق‌نامه را امضا کرده باشند
بـــــــــــــرای امثـــــــــــــــال مـــــــن
زیــــــاد مهم نخاهد* بـــــود که در
ترکیب مثلن 21 نفره‌ی این
رهبــــــــــــــــــــــــــری
اســـــــامی‌ای چـــــــــــون



من
ماتلی‌مدال

مــــــدال
رهـبــــــــــــریِ
جنبش سبز آزادی‌خاهی*
همیـــــــشه مسالمت‌جویی
واقعـن اصلاح‌تَلَبی و منـادیِ
اسلام
رحمانی/دمکراتیک/حقوق بشری

را به‌ گـــردن آقـــایان محترم
موسوی و کروبی
و نمایندگانشان می‌اندازم

و میروم تا برویم! به سراغ تعیین
رهبری‌ اصلیِ جنبش آزادی‌خاهی

رهبری‌ای که نه اهل هوچی‌گری
و دادنِ شعارها و فرمان‌های
بـــدون پشتــــــوانه باشد

نه مســـالمت‌جویی را بعنوانِ
راهِ همیـــــــشگی یا استراتژیکی
تبــلیــــــــــــــــــــــــــــــــــغ کند
و نه راه مُزاکرات مستقیم؟! و
غیرمستقیم را، در صورتِ
قدرت گرفــــــتن جنبش
ببنــــــــــــــــــــــدد








همه‌ی
دمکرات‌ها
سکولار هستند
امـــــــــــــــــــــــا
همـه‌ی سکـولارها
دمکرات نیستند




Blog Archive


بخشی از آرشیو زیرین
http://rendeaalamsuz.blogspot.com
وبلاگ سابق من، که متاسفانه رمزش را
از دست دادم و خوشبختانه از بین نرفت
به تدریج به آرشیو بالا
منتقل خاهد* شد
2009 +: June (16) May (5) April (7) March (4) February (8) January (12) 2008 : December (5) November (7) October (4) September (2) August (9) July (8) June (4) May (6) April (9) March (8) February (19) January (8)
2007 : December (10) November (13) October (13) September (14)



پستهای سال 2006
و فعلن فقط بخشی از آن‌ها
از سایت www.taraane.com
که دیگر وجود خارجی ندارد
به آرشیو بالا منتقل شده است