Monday, June 12, 2006

سفره‌ی عید



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت  www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد، با کمی دستکاری به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه بر روی آهنگی دوستداشتنی از آقای محمدرضا علیقلی که بعدها در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.


سفره‌ی عید

سفره‌ی عید بشارت از جوان بهاره
سبزه‌ی نو تراوت ارمغان میاره

سیر و سرکه میگن درد و بلات به جونم
سمنو و سنجد میگن ضعف نگیر جونم
میگه سنبل عطرت بگیر، هم عطر تو جونم
واسه حقت جرأت بگیر، نگو ارزونم

بگو وجودت چه قابل عرضه داره
سرخ ِ لبات چه گرما و چه مزه داره
زیبائی ِعشق و آزادی توی بهار بیشتر مزه داره، مزه داره


سفره‌ی عید امید سالی خوش میاره
سکه میگه نبودش حرص و جوش میاره

ماهی‌های سرخ زیبائی یه زندگی یه
بهترش و میخوای، خیلی دوندگی یه
لذت‌شو میخوای، نبود ِ بندگی یه
عزت‌شو میخوای، بال پرندگی یه

بگو وجودت چه قابل عرضه داره
سرخ ِ لبات چه گرما و چه مزه داره
زیبائی ِعشق و آزادی توی بهار بیشتر مزه داره مزه داره

(دکلمه)
میگن سرکه علامت صبر و سرپرستی یه
سنجد علامت عشق و سرمستی یه
سمنو ، یک هنر ِ آشپزی
بگو براش چه آش میخوای بپزی؟
سبزه ، نشانی از باروری
هرگز نشه به زور تو بار ببری
(پایان دکلمه)


شاهین
مارس 2003



Sunday, June 11, 2006

تولدت مبارک



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه بر روی ترانه ای به نام «نازی ...» که در انتها میاید و معلوم نیست صاحبش کیست نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.


تولدت مبارک

تو ای گل داری ریشه تو جانم -- توی روح و روانم
بدرخش جواهر نهانم -- تو غنچه ی جوانم
سرافراز باشی قد سرو ِ ناز -- به خود کنی فخر و ناز
غرور و می ریزی توی روانم -- همیشه مهربانم

عزیزم لباس رقص به تن کن -- تو خندان
با رقصت تو شادی هدیه به من کن -- دو چندان
شمعهای گذشته رُو خاموش کن -- نسوزان
سال نوُتو با چشمات تو روشن کن -- درخشان

تولدت مبارک، تولدت مبارک
وقتی حاضربه جواب، هستی برات مبارک
وقتی تو حرف حساب، بزنی باشه مبارک
وقتی روی تو حساب، بکنن برات مبارک


آینده به روت دراش چه بازه -- بگو هدف چه داری
موفقیت راهش درازه -- نگو امید نداری
با شادی اون و بکن تو دنبال -- واسه جشن ها بزن بال
واسه سختی ببین چه چاره سازه -- چقدر اراده داری

همیشه سوار اسب تو باشی -- بگم چا بک سواری
همیشه حقتو گرفته باشی -- با خیلی پافشاری
چشات مثل عقابها اگه باشه -- به زیر چشم میاری
همه دوستی ها و دشمنی ها رُو -- سر ِ جاشون میذاری

تولدت مبارک، تولدت مبارک
وقتی تو عاشق جو، عاشق هر گل بو
وقتی حقیقت جو، وقتی تو دانشجو
وقتی عدالت جو، بشی برات مبارک


عزیزم وقتی بزرگ میشی تو -- که سر بالا بیاری
نشه بشه تو سربه زیر بشی تو -- نشه رو کم بیاری
سرتو بیار بالا تو جانم -- بگو میخوام بدانم
تا از دنیا تو بی خبر نشی تو -- ازش سردربیاری

از اشتباه ترسی نداشته باشی -- اگه چاره ندیدی
با مشورت رفیق جونی باشی -- اگه داشتی تردیدی
پراز شر و شور و جستجوگر -- تاریکی دیدی اگر
بخوای خیلی چیزا رُو خونده باشی -- ببین چی یا نشنیدی

(دکلمه)
عزیزم لباس رقص به تن کن، تو خندان
با رقصت تو شادی هدیه به من کن، دو چندان
شمعهای گذشته رُو خاموش کن، نسوزان
سال نوُتو با چشمات تو روشن کن
درخشان، چه تابان، فروزان
اما یادت باشه دل کسی رو نسوزان

تولدت مبارک
ببخش اگه زمانی فهم و شعور نداشتم
درک درستی ازحا ل و روز تو نداشتم
رفتار بدی داشتم تو رُو درنظر نداشتم
نفهمیدم نیازتو روی دوش بر نداشتم

تولدت مبارک
سالهات پراز مهر باشه
شادی و عشق رو صحنه هاش نقشی هزارچهر باشه
دست بدی توش نباشه، عدالت برقرار باشه
تو خم نشی اسیر دست شرم نشی
کاری نکنی که بگی چرا کاری نکردی
به خودت نشه یه روز بگی سرخیت رفته به زردی
کاری نکنی که به دوستات هم بگی من نبودم
بتونی بگی دیدید تو کار چه خوب بودم
بتونی بگی کار منه
غرورم از کار خودم مثل عقاب پر میزنه

تولدت مبارک
اون روی ماهت و همیشه ببوسم
(پایان دکلمه)


شاهین
2001-2004



Nazi hamdame man - vajiheh



Saturday, June 10, 2006

صیغه



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه بر روی آهنگی از وحید قاسمی که بعدها در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.

توضیحات: در رسالات آمده است که زن و مرد میتوانند خودشان، خودشان را صیغه نمایند. در اروپا آمده!! است که از نظر دولت، معشوقه داشتن، ایرادی ندارد. و همیشه چه مردا و چه زنا اگر بخواهند و اگر زورشان برسد، معشوقاتی چند! بعهده! میگیرند. و نقل قولی از خودم: " از نظر من، دمکراسی ِ هلند یکی از پیشرفته ترین دمکراسی های دنیاست. علاوه بر داشتن ِ بسیاری از آزادیها و حقوق، از جمله حق سقط جنین و نداشتن مجازات اعدام، کسانی که مرضی بی علاج و تواَم با دردهای وحشتناک دارند، حق تزریق آمپول کشنده دارند. همجنسبازها قانونن میتونن ازدواج کنن و تشکیل خانواده بدهند. هشیش کشیدن در آنجا جرم محسوب نمیشود. روسپیگری در آنجا شغلی قانونی همراه با پرداختِ مالیات است. تازه از همه مهمتر!! اینه که نمیدونن "صیغه" یعنی چی!! دخترا و پسرا در آنجا آزادند که دوست دختر و پسر بشن، بدون اینکه "ورد"ی بخانند. مردا و زنا در آنجا اگر بخواهند و جرئتش را داشته باشند، بدونِ اینکه "ورد"ی بخوانند به همسرانشان خیانت میکنند، و یا اگر، هم میخواهند و هم قدرتش را دارند، رابطه ی کناریشان را پنهان نمیکنند/ مثل اینکه تو ایران، هم مرد و هم زن، حق مساوی ِ صیغه کردن یا شدن داشته باشن/ و خیلی ها که تحمل دروغ و خیانت رو ندارن، یا توافقی به شکار! زوجهای دیگر میروند و یا بدون قتل و جنایتِ قانونی! از هم جدا میشن. در اونجا احدی حق دخالت در زندگی ِ زناشویی،سکسی ِ افراد رو نداره، ولی تو ایران چه قتلها و چه سنگسارها بر سر روابط جنسی صورت نمیگیره. در آنجا هر مردی، و تازه هر زنی که کمبودش را، هَوسش را و پولش را دارد، بدون اینکه "ورد"ی بخواند، نرخش را میپردازد و شما خانم ... مطمئن باش که اگر در شرایط "تن فروشان" قرار میگرفتی، وقتی دیگه چاره ای نداشتی، خودت هم تن فروش میشدی / مگر اینکه جرأت خود کشی داشتی و یا اینکه چند نفر را میکشتی تا کشته شوی/ و دوست داشتی که نرخش را بدون چک و چانه و کتک، بپردازند. با ممنوع کردن روسپیگری، بیشتر، شرایط کتک فراهم میشود. و .../من این ترانه را نوشته ام/ تا اونایی که مجبور بودند که "ورد"ی بخوانند، خود بخوانند و یا ادعا کنند که خوانده اند. و تازه خیلی ها باید برای بدست آوردنِ حق طبیعیِ! "ورد"خوانی، مبارزه کنند!" به من بگویید که یک جوان مسلمان 16، 17 ساله، چه جوری نه دینشو کنار میذاره و نه دوست دختر بازی اش را؟


صیغه

[داد میزنم، داد میزنم، دیگه دیگه دیگه جا نمیزنم
عاشق میشم، جار میزنم
حرف عشق همه جا میزنم

عشق بازی یم طبیعیه، به منکرش برپا میزنم
ناراحتی، صیغه که هست
خود رو پابند جا میزنم]

یادتون میاد جوونی، چقد عاشق میشدیم
چقد لیلی، چقد مجنون، عشق و لایق میشدیم
تقصیر چی بود، تقسیر ِ ، هورمونی به نام عشق بود
در ِ دروازه ی عشقو، به روی ما میگشود

جدی میگم دانشمندا، همچی کشفی کرده اند
جدی میگم دانشمندا، همچی کشفی کرده اند
تو جوونــــــــــا، خیلی پیدا کرده اند

[داد میزنم، داد میزنم، دیگه دیگه دیگه جا نمیزنم
عاشق میشم، جار میزنم
حرف عشق همه جا میزنم

عشق بازی یم طبیعیه، به منکرش برپا میزنم
ناراحتی، صیقه که هست
خود رو پابند جا میزنم]

هورمون عشق تو جوونا، چه زیاد میشه پیدا
یه جوونو پخِش بکنی، میشه عاشق و شیدا
حالا اگه پسر باشه، کم میشه زنجیر به پا
مورد سووال و جواب نمیشه خیلی بی جا

چون که پرده ای نداره، یه موقع پاره بشه
چون که پرده ای نداره، یه موقع پاره بشه
واسه همین، بگرد عزیزم هر جا

(دکلمه)
دیگه اون زمان که دختر و پسر ندیده و نشناخته ازدواج میکردن، گذشته.
شناخت آدما و امکان مقایسه و انتخاب هم، تو رابطه با آدمای مختلف به وجود میاد.
دیگه نمیخوایم دست روی دست بذاریم، صیغه میشیم هرچند قبول نداریم.
رسم میکنیم قبولِ عشق بازی رو. با صیغه ما میبندیم، دهانِ ناراضی رو

خوب حالا بیاین همدیگه رو سیقه کنیم. بعد از اینکه مدت از یک ساعت به بالا و مهریه رو معلوم کردید،

زن به مرد میگه:

زَوِّجتُکَ نفسی فِلمُدَّتِل معلومَ
اَلا مَهر ِه اَل معلومَه

و مرد به زن میگه:

قَبِلتُ

(حاشیه: شاید برعکس، پس نتیجه میگیریم که برای نبودن شک، جاها عوض بشه)

خوب حالا زن و شوهر موقت هستید

(پایان دکلمه)

نگرانی تون شاید که، پرده ی بکارت باشه
عروس نشه دخترتون، مایۀ خجالت باشه
ولی وقتی بینِ جوونا، سیقه رسم، عادت باشه
کسی باکره نمیمونه، عقلت شهادت باشه
(حاشیه: یعنی کلاتو قاضی کن!)
ما میخوایم رسم موجود و براندازیم، خراب کنیم
واسه عشق بازیِ زن و مرد، مساوی یو جواب کنیم
بکارتـــــو، یه شرط بی حساب کنیم

(دکلمه)
تا حالا شده از مردا موقع ِ ازدواج، بپرسن از باکرگی شون؟
اینکه بعضی مردا با زنائی که باکره نیستن، ازدواج میکنن و نذار جزو حماقتشون
الان هم داره رسم میشه که دخترا قبل از ازدواج میرن دکتر و میدوزن پرده شون
حالا اگه هیچ کسی باکره نباشه
ازدواج کردن ور نمی افته توشون
(پایان دکلمه)


شاهین
2003




Thursday, June 8, 2006

روسری



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه بر روی آهنگ هندی ِ زیبائی با صدای خواننده ی افسانه ای هندوستان، لاتا مَنگِشکار، که بعدها در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.


روسری

زن ِ زیبا مثل جواهر برق میزنه
پس بگید روبندی تا فرق بزنه
وگرنه چرا باید با توسری او روسری روی فرق بزنه
روی زیبا آخه روی دست مو میزنه
اشعه هاش طلسم به هر سو میزنه

تو بهشت به زنا ، مرد رو وعده میدید
با همین وعده تون ، میکنید تا یید
زن هم کشش داره به ، مردی که زیبا دید ، مردی که زیبا دید

پس بگید مردا ریش همشون بذارن
عمامه باید رو سرشون بذارن
مثل مانتوی زنا اونا قبا باید روی دوششون بذارن
چرا زنا بار ِ زور شونه شون بذارن
چرا سرپوش به زیبا گونه شون بذارن

زیبائی گلی میمونه ، رو رُو باز میکنه
یه عطر یاس میمونه ، نفس و خوش ساز میکنه
روسری یه اجباری ، در ِ زندان باز میکنه ، واسه زن جا باز میکنه

عیسی به دین خود، موسی به دینش
هرکسی داره برای خود بینش
چرا روی سین سه نقطه میذارد ، سین و میکنید مثل شینش
سر آزاده رو براش شر میکنید
خواهان سرور و شرور میکنید

واسه هردم رشوه خوری ، تشنه یه همیشه اید
واسه مردم چه فوری ، زورگوئی رو پیشه اید
به نام دین و مذهب ، هستی ی مردم و مثل تیشه اید

یا مثل طالبان بزنید به ریشه
یا برو گم بشو ای دغل پیشه
شطرنج و حروم کردید
حالا میذارید همه جا هروقت بازی شه
آهنگ رقص و میذارید پخش بشه
روسپی بیشتر از قدیم پیدا میشه


شاهین
2003-2001


Dil ka na karna aitbar koi - Mohd Rafi , Lata Mangeshkar

اجرای بهتر ولی کندتر
Dil ka na karna aitbar koi - Mohd Rafi , Lata Mangeshkar



Tuesday, June 6, 2006

نه لاس، نه التماس



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه بر روی آهنگی از Zezen Aksu که بعدها در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.


نه لاس، نه التماس

اینارو با زدن ِلاس ، نمیشه برکنار کرد
آزادی با التماس ، نمیشه برقرار کرد
چه جور میشه دیکتاتور و مجبورش به فرار کرد
جز جمع شدن میلیونی ، بگو میشه چه کار کرد

اگه حرف بزنیم ، ما رو تهدید میکنن
ما رو زندان میکنن
ما رو تعطیل میکنن
وقت این/شده که/ جنبشی همه گیر ترتیب بدیم
بوسه/روی لبای/ همرَهِ خوب و خوش ترکیب!! بدیم

هِی
دیکتاتور و ، میکنیم سرنگونش
قبرستونش ، میفرستیم ، قبرستونش
محاکمه ش ، میکنیم ، محاکمه ش
تو زندونش ، میفرستیم ، تو زندونش

آزادی رو ، میاریم تو میدونش
عاشقی رو ، میکنیم فراوونش
دمکراسی ، ما میشیم چه قدر دونش
هرچی گل ِ ، ما میشیم یه گلدونش

اگه میخوای که جمع بشیم ، باید قرار بذاریم
یه پیشنهاد ِخوب که شد ، اون و کنار نذاریم
جمعۀ اول ِهر ماه ، عصرش بگو چطوره
فقط بگیم و بخندیم ، بشکن زدن ، چطوره

اگه تو خیابون ، بریم دونه دونه مون
کم کم میشیم فراوون
کم کم میشیم یه میلیون
وقتی میلیونی شدیم، قدرت عظیمی تشکیل میدیم
وقت ِاین شده که دولتی در تبعید تشکیل بدیم

هِی
دیکتاتور و ، میکنیم سرنگونش
قبرستونش ، میفرستیم ، قبرستونش
محاکمه ش ، میکنیم ، محاکمه ش
تو زندونش ، میفرستیم ، تو زندونش

(دکلمه)
میخوای خفه نباشی ، سعی نکن خفه ام کنی
میخوای آدم حساب شی ، سعی نکن حیوونم کنی
میخوای قدرت حساب شی ، سعی نکن بی قدرتم کنی
میخوای عاشق حساب شی ، با عاشقا بشینی پاشی
باید رسم ناز و نازکشیدن رو بلد باشی
و عشقتو برای یار خوب کنی نقاشی
(پایان دکلمه)

هِی
دیکتاتور و ، میکنیم سرنگونش
قبرستونش ، میفرستیم ، قبرستونش
محاکمه ش ، میکنیم ، محاکمه ش
تو زندونش ، میفرستیم ، تو زندونش

آزادی رو ، میاریم تو میدونش
عاشقی رو ، میکنیم فراوونش
دمکراسی ، ما میشیم چه قدر دونش
هرچی گل ِ ، ما میشیم یه گلدونش

دیکتاتور و ، میکنیم سرنگونش
قبرستونش ، میفرستیم ، قبرستونش
محاکمه ش ، میکنیم ، محاکمه ش
تو زندونش ، میفرستیم ، تو زندونش


شاهین
2004- 2006


سند ِ 10 ماده ایِ اتحاد


* در رابته با غلَت‌های اهتمالی‌ی! املاعی

این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش (آخرین دستکاری: 6.08.2006)، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. / ۸ سال بعد: من در آن زمان از یک طرف تبلیغ موُسالمت می کردم و از طرف دیگر میگوُفتم که "اینا روُ با زبوون خوش نمیشه برکنار کرد". این" سند" به زوودی به شکلی جمع‌وجوورتر و   بدوون سوُخن‌گوُفتن از تاکتیک یا روش‌های موُبارزاتی، که جایش این‌جا نبووده است،  ارائه خاهد شوُد




خرداد 1385

سند ِ 10 ماده ایِ اتحاد

در راه برکناری ِ جمهوری اسلامی و رسیدن به دمکراسی

ملتی که هنوز به توافق نرسیده که چی میخواد،
خودش خودش رو میخوره و سخت میشه بشه آزاد.

جنبش مسالمت آمیز ِ ما مردم ایران، که به پشتــوانه ی اتحاد هرچه بیشترمان و به خیابان آمدنهای میلیونی در سراسر ایران، با برکناری ِ "جمهوری اسلامی" به جشن تبدیل خواهد شد، آزادی و مردم سالاری یا دمکراسی را در صدر خواسته های خود قرار داده اســت. و اتحاد هر چه بیشتر ما، فقط میتواند بر مبنای تعریف و قبول فراگیرترین یا مشترک ترین خواسته هایمان بوجود بیاید. این سند (که هم با زبانی ساده که تفسیرهای گوناگون نداشته باشد و هم در بعضی جا ها بصورت استدلالی نوشته شده)، بیان کنندۀ این خواسته هاست.

(توضیح: هر جا که کلمه ی "مثلن" آورده شده به این معنی است که تصمیم گیری در مورد آنها فعلن ضرورت ندارد!)


در ایرانی مستقل و آزاد :


1_ با مساوات در برابر قانون و با اجبار در رعایت قانون و حقوق دمکراتیک، همۀ مردم آزادند در اظهارنظر در هر زمینه و تبلیغ هر عقیده و مرام، در دینداری یا بی دینی و ترویج آنها، در داشتن نشریات، پایگاه های اینترنتی، رادیو تلویزیون خصوصی و نظایر آنها، در طرز لباس پوشیدن (معلومه کسی لخت مادرزاد نمیتونه بیاد تو خیابون)، در اجرای مراسم دینی در خیابان، یا در برپائی ِ تظاهرات (بدون زدن خسارات جانی و مالی و اشغال تمام خیابان و ترجیهن با اطلاع و محافظت پلیس)، در داشتن مال و سرمایه و به کارگیریِ آن (معلومه طبق قانون)، در تشکیل حزب، گروه، شورا، اتحادیه، در کاندید شدن برای انتخابات عمومی و انتخاب مخفی ِ نمایندگان در سطح کشوری و استانی و شهری.

2 _ دین و مذهب و انواع و اقسام تفسیر از آن و درجات کم دینی یا پر دینی یا بی دینی، همانند خیلی از مسائل دیگر، امری خصوصی است. اما حکومت و قوانین کشور امری عمومی میباشد. بنا بر این دین از حکومت کاملن جداست. مردم و نمایندگان آنها بر طبق ماده یا بند 1، میتوانند هر دین یا مذهبی داشته یا نداشته باشند، ولی هیچ کس و هیچ عده و گروهی به نام سخنگو یا نماینده ی دین، یا سخنگو یا نماینده ی خدا، یا تفسیر کننده ی حق به جانب کتاب دینی و یا مأمور اجرای فرمانهای خدا و پیغمبر و دیـــن و مذهب، حق شرکت در قانونگذاری و دخالت در امور حکومتی را ندارد. و حکومت و سازمانهای دولتی، نماینده ی این یا آن دین و مذهب نبوده و حق رسمی یا غیر رسمی کردنِ امور خصوصی ِ مردم، از جمله دین، را ندارند. سازمان ثبت احوال حق ثبت دین مردم را در شناسنامه نداشته و مدراس، دانشگاه ها، اداره ها یا شرکتها حق پرسش در این زمینه ها را ندارند.

3 _ قدرت قانون گذرای برای سراسر کشور و تعیین یا عزل قوّه یه مجریه (تمامن یا تک تک اعضای دولت) با در اجرا بــودن بند 1 و 2 ، بصــورت دوره ای در دســت "مجــلس شــورای نمایندگان تمامی ِ استانهای ایران" یا "مجلس سراسری" گذاشته میشود، و هر نماینده ای حق ارائه ی طرح قانونی و درخواست رسیدگی به آن و حق سؤال و جواب از هر وزیری را دارد.

به هیئتی بی طرف (مثلن از میان فارق التحصیلان رشتۀ حقوق و به انتخاب آنها و یا از میان استادان علوم انسانی در دانشگاه ها و به انتخاب خود آنها)، بصورت دوره ای، وظیفۀ رسیدگی به همخوانی ی قوانین با یکدیگر داده خواهد شد.

4 _ قوّه یه قضائیه از قوای دیگر، کاملن مستقل میباشد تا بتواند قدرت محاکمه ی هر کس و هر سازمان و هرمقامی را (در صورت شکایت از آنها از طرف هر کس)، داشــته باشد. به همین خاطر، نه مجلس و نه دولـــت ، حق پیشنهاد و یا دادن مقام ِ قضاوت به هیچ حقوقدانی را ندارند!

کلیۀ قضات، با هماهنگی با وزارت دادگستری (بودجه، تعداد قضات لازم و غیره)، در هر سطح و درجه ای، بطور دوره ای (و مثلن توسط رأی گیری از حقوقدانان) از میان حقوقدانان انتخاب میشوند. و به هیئتی به همان صورت انتخابی، وظیفۀ رسیدگی به شکایات از خود ِ قضات و عزل آنها، در صورت لزوم و بر طبق اصل اکثریت آرا، سپرده خواهد شد.

5_ کلیۀ استانهای ایران، "مجلس شورای استان" داشته و در مصرف بودجه ی سهمیه ای یشان در ادارۀ سازمانهای خدمات اجتمائی، پلیس، دادگاه ها، بیمارستان ها، کانونهای فرهنگی_هنری، رادیو و تلویزیون استانی به زبان رسمی یه استان، آموزش و پرورش ، با تدریس به زبان رسمی ِ استانی و زبان رسمی ِ کشــوری، آموزش عالی و دانشگاه ها و همچنین در تاسیس بانک استانی و احداث کارخانه و سرمایه گذاری ، دارای استقلال کامل میباشند. مجالس شورای استانها میتوانند در موارد بخصوصی (مثلن تعطیلی ِ مدارس، میزان دریافت مالیات، نرخ بهرۀ بانکی، تعطیلی ِ روزهائی بخصوص، دادن تسهیلات به سرمایه های خارجی و غیره) قوانیــن استانی تصویــب نمایند (مجلس سراسری، این موارد بخصوص و حد و مرز آنها را به رای میگذارد!). شهرهای مثلن با جمعیتی بالای 4 میلیون به نوبت و مدت مثلن 50 سال، پایتخت میشوند. مناطق مرزی ِ استانها میتوانند استان خود را انتخاب نمایند. زبانهای رسمی ِ استانها و زبان رسمی ِ کشور در صورت لزوم به رأی گذاشــته خواهند شد.

از آنجا که متأسفانه اقتصاد ایران فعلأ شدیدن وابسته به نفت است و از دست دادن این درآمد، به فقری بسیار بسیار شدید، با عواقبی وحشتناک، در میان همه ی ایرانیان دامن خواهد زد، و جمعیت 70 میلیونی ایران که هر کدام حقی از این منبع درآمد دارند، به احتمال زیاد حاضر به از دست دادن این منبع حیاتی (تحت عنوان حق استقلال خلق عرب یا استقلال استان خوزستان) نیستند، بنا بر این اگر استانی تقاضای استقلال و جدائی از کشور ایران را داشت، باید تقاضایش به تصویب مجلس سراسری برسد.

(این بند تمامی ِ ستم های قومی و ملی را در ایران برای همیشـه به زباله دان تاریخ می اندازد و شرایطی را فراهم میکند که خلق آذربایجان در استان آذربایجان، خلق کرد در استان کردستان و بلوچ در بلوچستان و عرب در خوزستان و غیره به قدرت برسند و هیچ زمینه یا بهانه ای برای تبلیغات جدائی خواهانه ، باقی نماند!)

6 _ فقط یک ارتش و فقط یک سازمان امنیت خواهیم داشت، اما به خاطر دادن وزنه و قدرت بیشتر به استانها و ساکنین آنها، همانطور که قبلن اشاره شد، هر استانی پلیس مستقل خود را خواهد داشت و طبیعی است که نمایندگانی از پلیس هر استان به منظور سازماندهی به همکاری ی واحد های پلیس، دور هم جمع خواهند شد و تصمیم گیری خواهند کرد. دولت حق تشکیل گروه های مسلح ِ موازی با ارتش و پلیس یا ارگانی موازی با سازمان امنیت را ندارد، و در تصمیم گیریهای مهم نظامی از مجلس سراسری اجازه میگیرد. گروه ها و احزاب سیاسی حق داشتن واحدهای مسلح را ندارند.

سعی میشود که در چهارچوب ارتش، فرماندهان ارتشی در سطوح مختلف، تا حد امکان، انتخابی باشند. مثلن در هر پادگان، پائین رده ترین فارغ التحصیلان دانشکده ی افسری، بطور دوره ای و با هماهنگی با وزارت دفاع (بزرگی ِ ارتش، بودجه ارتش، تعداد فرماندهان لازم و غیره) ، فرماندهانِ یک درجه بالادست خود را انتخاب کنند و غیره. و البته با توجه به اینکه این احتمال وجود دارد که در هنگام بروز جنگ، که امیدواریم هیچ وقت پیش نیاید، در این حالت انتخابی، تغییراتی داده شود.

7 _ از آنجا که جان و جسم همه ی انسانها، هر چقدر که روانی و خطرناک و غیره باشند، تا زمانی که در زمان حال، جان دیگران را به خطر نَینداخته اند، در امان است، و اعدام کردن هم یکجور آدمکشی ست و حکومتی که کشتن را (بجز در مواقع در خطر بودن جان و دفاع از خود) جرم حساب میکند، خود نمیتواند آدمکش و مجرم باشد، بنا بر این، هیچ مقام و هیچ سازمان حکومتی ، حق شکنجه یا اعدام هیچ زندانی ای را تحت هیچ عنوان و بهانه ای، ندارد. و اگر یکی از افراد پلیس در جریان دستگیریِ خلافکاران، کسی را مجروح یا به قتل رساند، میتوان او را در دادگاه محاکمه کرد تا مقصر یا بی تقصیر بودن او معلوم گردد.

8 _ زنان ایران قرنهاست که زیر بار ستمها و شکنجه های جسمی و روحی_ روانی ِ مضاعف و چند جانبه، کم یا زیاد و بعضأ وحشتناک بوده اند، و به همین خاطر در انتخابات "حق تبعیض مثبت" دارند.

20 درصد پستهای وزارت و قضاوت و 30 درصد کرسیهای مجالس، مخصوص زنان میباشد، حتا اگر مردهائی بیشتر از آنها رای آورده باشند. و اگر زنان خودشان با قدرت خودشان مثلن 20 درصد کرسی های مجلس را بدست آوردند، سهمیۀ "حق تبعیض مثبت" آنها مثلن 15 درصد میشود (یعنی در مجموع 35 درصد مجلس را زنان تشکیل میدهند)، تا آن زمانی که 50 _ 50 بشود.

9 _ به منظور جلوگیری از احتمال سوء استفاده ی تبلیغاتی ِ احزاب و افرادی که به قدرت و پست و مقام دست مییابند، رادیو و تلویزیون های عمومی ِ سراسری و استانی ، مستقل از دولت و مجلس میباشند.

انتخاب دوره ای ِ رؤسا یا مسئولان بالای رادیو تلویزیونهای کشوری و استانی توسط مثلن فارق التحصیلان رشته های هنری و ارتباط جمعی صورت میگیرد و به هیئتی به همان صورت انتخابی وظیفۀ نظارت بر کار آنها و در صورت لزوم عزل آنها، سپرده میشود.

10 _ با در اجرا بودن بندهای بالا، همه یه ایرانیان حق تأیین شکل ظاهری ِ دمکراسی در ایران و انتخاب نام کشورمان را از نامهایی که پیشنهاد میشوند، دارند: 1_"جمهوریِ دمکراتیکِ ایران" (که رئیس جمهور به دو شکل میتواند انتخاب شود: 1_مردم مستقیمن به کاندیداهای ریاست جمهوری رای میدهند 2_مردم مجلس سراسری را انتخاب میکنند و این مجلس "رئیس جمهور" را انتخاب میکند) 2_"دمکراسی ِ سلطنتی ِ ایران " (مقام سلطنت فقط تشریفاتی است، با برعهده داشتن وظایف تشریفاتی، از جمله استقبال از مقامهای دیگر کشورها، و حق دخالت در سیاست و در کار مجلس و دولت و ارگانهای حکومتی را ندارد!) و یا 3_"ایرانِ دمکراتیک" (یعنی نه رئیس جمهور داریم و نه مقام بی قدرت سلطنتی. مجلس همۀ وظایف حکومتی را تقسیم میکند)

عقاید در مورد اینکه کدام یک از این شکلهای ظاهری ِ دمکراسی، بهتر از دیگری میباشد، متفاوت است، ولی در دمکراتیک بودن کشورهایی نظیر جمهوری دمکراتیکِ فرانسه و یا دمکراسی ی سلطنتی ی هلند یا سوعد، و اینکه دمکراسی ِ کامل و صد در صد، یک ایده آل است، اختلافی نیست. و اگر اکثریت مردم ایران به "دمکراسی سلطنتی" رای دادند، باز هم حق دارند خانواده ی بی قدرت ِ سلطنتی را (از میان قبول دارندگان خاسته های مشترک!) انتخاب کنند. و از آنجا که نسلهای آینده نیز حق تأیین شکل ظاهری ِ دمکراسی را دارند، این انتخاب مثلن هر 50 سال تکرارمیگردد.



مبنای عملی یه اتحاد ما:


چون ملتی که هنوز ستاد رهبری ای ندارد که متعهد به خواسته های مشترکش باشد، و هنوز نمیداند که بعد از کنار رفتن ِ حکومت ولایتِ فقیهی (چوپان،برّه داری) ، ادارۀ ضروری ِ کشور را میخواهد در دستهای چه کسانی بگذارد ، خودش را از آمادگی ِ روحی و روانی برای تلاش ِ بیشتر در رسیدن به قدرت بی نصیب گذاشته، بنا بر این ما که خاسته های مشترکی که در بالا به آن اشاره شد را قبول داریم، و به شکلی در کار ِ سیاست هستیم، سعی میکنیم که هر چه زودتر "ستاد رهبری ی انقلاب مسالمت آمیز" را از میان خود، انتخاب کنیم. به این امید و به این تَسمیم که کلیه ی ایرانیان آزادیخاه را به دور خود جمع کرده و صدای آنها باشیم و شایسته گی ی خود را برای رهبری ی انقلاب به نمایش بگزاریم. این ستاد ، اهترام انگیزترین عضوش را به عنوان نماینده ی ستادِ رهبری و سخنگو ی اکثریت ایرانیان و اولین گاندی ِ قرن 21 ، به جهانیان معرفی خاهد کرد. و در این میان، کسانی که بیشتر احساس مسعولیت میکنند، نمیتوانند دست روی دست گزاشته و منتظر ِ دیگران بنشیند. پس هر عده ای از ما ، یا ستادِ خود را درست کنیم و سعی میکنیم که شایسته گی نشان بدهیم یا ستاد دیگران را بهتر میکنیم و یا از ستادی پشتیبانی میکنیم. و طبیعیست که سعی میکنیم ستادی درست کنیم و یا تقویت کنیم که تا میشود، فراگیر باشد. ما باید ستادی درست کنیم که بتواند به حرکتهای حق طلبانه و عدالتخاهانه ی مردم، حتا در جهتِ یک ذره زندگی ِ بهتر، پیوستگی و سر و سامان دهد. ستاد ما از هر کسی که کارگزاریِ این حکومت را نکند و به نفع دمکراسی یا مردُمسالاری، مخالفتِ خود را با نظام ِ "چوپان برّه داری" یا "ولایتِ فقیه"، ابراز کند، پشتیبانی خاهد کرد. ستادِ ما سعی میکند تا مخالفانِ متزلزلِ جمهوریِ اسلامی را به مخالفتِ صریح با حکومت بکشاند. ستادِ ما سعی میکند از تمام امکانات و منابعی که میتواند از آنها به نفع ِ برکناری ی جمهوری اسلامی و رسیدن به ایرانی آزاد و مستقل استفاده کند، استفاده کند . ستاد ما میخاهد رهبری کند!

و تا پیروزیِ انقلاب، تلاش میکنیم تا بتوانیم "دولتِ در تبعیدِ ایران" را در موازات با "جمهوری اسلامی" بوجود آوریم، تا بعد از برکناری ِ "جمهوری اسلامی"، ضمن اداره ی کشور، مقدمات رای گیری برای تصویب یک قانون اساسی ِ دمکراتیک و تعیین شکل ظاهری ی نظام دمکراتیک و ترکیب مجالس سراسری و استانی و غیره را فراهم آورد. ما همواره به فکر ِ گسترش فرهنگ دمکراتیک و حرکتهای مداوم و سراسری و مسالمت آمیز مردم در ایران خاهیم بود و برای جا افتادن یک نمونه از این حرکتها پیشنهاد میکنیم که مردم آزادیخواه ایران، از حق گردش در خیابان، استفاده کنند و در جمعۀ اوّل هر ماه از ساعت 5 تا 7 یا شبِ بعدازظهر!! در خیابانها و میادین، بدون تندرَوی و جان همراهان خود را در خطر قرار دادن، به قدم زدن و گفتگو و خنده دست بزنند.




پایان سند!

_______________________________________________



نگاه ِ یار



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه بر روی آهنگی (راهنما) از لاتا منگشکار که در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.


نگاه ِ یار

یارم نگاش ، حرف ِ ناگفته هاش ، جام ِشرابه
جام ِشرابه نگه یار من
غنچه لباش ، سرخ و آبی لباش ، انگاری تو خوابه
می بینم باز میشن از خندۀ من

مست ِنگاهم مبادا ، لذت و خوشیهامو شما
از من بگیرین , از من نگیرین
خوب میدونم خود ِشما ، از برق خیلی از چشمها
که شده بارها
توی روح و توی تن لرزه بگیرین

وای ، برق ِچشاش ، چشم ِچون آهو اش
مثل شهاب ِکه آتیش میزنه جیگر ِمن

(دکلمه)
ما وقتی عاشق بشیم
اونوقت به هم شادی میدیم ، همدیگه رو ناز میکنیم
اگه یکی مون رفت توی اخم ، اخم اون و باز میکنیم
راه سخت زندگی یو ، با لذت ما باز میکنیم
از همدیگه یاد میگیریم ، با کیا دم ساز نکنیم

دست توی دست ِمن بذار ، خواستنمو تاراج نذار
اختیار و آزادی تو ، هیچ کدومو حراج نذار
(پایان دکلمه)

نشی به عادت تو راضی که میبازی ، هیچ نداره فایده برایت
این راه و رسم ِعهد ماضی ، ای ناراضی ، چه شده بند به دست و پا یت
حقت و راحت جلو پات هدیه نمیدن
نه رضایت ، نه جرأت یه شکایت ، خوشی تو میگیرن چه راحت

وای شهد لباش ، زلال ِقطره هاش
جادوئی آب ِ که زندگی میده به تن من

هستی یه همدم ، هوای تازه ، نفس هم ، با وجودت ندارم غم
میکنی هر دم ، با نگات مثل یه بَرد(ه ا)م ، گرم بکن بستر سردم

سر به زمین نمیذارم ، ای گل زیبا ای بهارم
اگه تو روزی نخندی ، به نگاه و به اَدا و به اشار(ه ا)م

وای یارم نگاش ، اون افسون ِچشاش ، جام شرابه ِ
جام شرابه نگه یار من
اون بوسه هاش ، چه خوبه اشتهاش ، شور ِ حیات ِ
شور حیاته که جاری میشه در، این رگ ِمن
عزیز من , عزیز من


شاهین
2003



PEE KE CHALE - LATA MANGESHKAR - FILM PAKEEZAH



Monday, June 5, 2006

نمیتونی کاری کنی؟



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه بر روی آهنگی از کویین که در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.

نمی‌تونی کاری کنی!؟

صبرت اومد به سر ، از شاهِ خودسر
تاج و نابود نکردی ، شد فقیه تاج به سر
شد قدرتِ بالا سر ، افتادی دردسر و
نمی‌تونی اصلن براش کاری کنی
نمی‌تونی نه نه ، نمی‌تونی نه ، براش کاری کنی
خوشگل، عزیز ، تا بوسه‌ای بر لب ندی ، برخود جفا کاری کنی

عادت داری همیشه ، یکی برتر باشه
اختیار حکومت ، دست رهبر باشه
توی تصمیم‌گیری‌ها ، از همه سر باشه و
حالا دیگه عُمرَن باید زاری کنی
خوشگل، عزیز ، تا بوسه‌ای بر لب ندی ، گویم خودآزاری کنی

منظورم با تو نیست ، با کرو کوراست
فرق دیکتاتور با دمکرات تو کجاست؟
تقصیر اصلا ً با تو نیست ، با فریب خوراست
قدرت میدن به یک نفر ، دمکراسی کشکه یا ماست؟

(دکلمه)
قدرتی بالای دست پارلمان نباید باشه تو کشورمان
وگرنه هرخری ممکنه بیاد و چوب کنه تو خشتکمان
(پایان دکلمه)

شاه و ولی دیدی ، قلدری چشیدی
کِی قدرت تغییر حکومت و به خود میدی؟
خوشگل،عزیز ، تا بوسه ای بر لب ندی ، حسرت به خود میدی

دنبالش رفتی با سر ، بدون تردید
کلاه میخواستی برسر ، برات خرید
عمامه ای بالاسر ، عقل تو دزدید و
نمی تونی اصلا ً براش کاری کنی
نه تو براش نمی‌تونی نمی‌تونی نمی‌تونی کاری کنی

منضورم با تو نیست ، با گول خوراست
آیت الله گفته حرفش، حرفِ خداست
تقصیر اصلن با تو نیست، با نفهماست
قدرت به نام دین، آیین، زوری بر سر آدماست

(دکلمه)
جمهوریِ اسلامی؟! روحانی هم زندانی؟!
یا مافیای قدرت؟ مسلمونن چنین درندگانی؟
(پایان دکلمه)

کُلاتو قاضی کن ، هر دین هزار تفسیره
قدرت‌تَلَب راحت‌تره به نام دین، بی‌دین و بادین بکُشه، هرکی که گفت اسیره
خوشگل، عزیز، تا بوسه ای بر لب ندی، چهرت عبوس چه تیره!

داد وعده و وعید ، راه باز کردی براش
عکسش تو ماه شد پدید ، سینه زدی براش
گفت به من قدرت بدید ، هدیه کردی به پاش و
تا کِی می خوای از این غلَت‌کاری کنی؟
آیا براش ، آیا براش ، آیا براش نمی تونی کاری کنی؟
جواب بده!
خوشگل، عزیز ، تا بوسه ای بر لب ندی ، برخود جفا کاری کنی


شاهین
2002 - 2006


Queen - Headlong


Sunday, June 4, 2006

الف‌با



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. اگر آهنگساز و خواننده هستید، بسازید و بخوانید. مرسی‌!

توضیحات: زبان وسیله ی رساندن افکار از طریق اصوات است و خط وسیله ی نمایش این صداهاست. زبان ناقص افکار را به درستی نمیتواند انتقال دهد و خط ناقص، اصوات را نمیتواند به خوبی در ذهن تداعی کند. دیگر مهم نیست که اسم این خط فارسی یا عربی یا سامی یا فنیقی یا هند و اروپائی باشد. برای ما که از اول به خواندن خط فارسی یا ... عادت کرده ایم خیلی مشکل خواهد بود که زبان فارسی ِ مکتوب را با حروف لاتین بخوانیم و اگر یک متن را با هر دو حروف فارسی و لاتین جلویمان بگذارند، صد در صد فارسی ِ آن را میخوانیم، مگر اینکه تلفظ کلمه ای را ندانیم و به متن لاتین مراجعه کنیم. ولی من مطمعن هستم که اگر در مدارس از اول به دانش آموزان هم به فارسی و هم به لاتین، نوشتن را یاد بدهیم، آنها خواندن و نوشتن با حروف لاتین را زودتر یاد گرفته و آن را انتخاب خواهند کرد. چرا شرایط انتخاب را برای آنها فراهم نکنیم؟!
و ترانه ای در این مورد:

الف‌با

"ز" رو بخون : ز، ز
ظین رو بخون : ز، ز
ذال رو بخون : ز، ز
ظات رو بخون : ز، ز
این آخه چه مرضه ، این آخه چه مرضه
یه دونش فقط می ارزه
یه صات بذار، "ث" ی سه نقطه تو بذار، یه سین بذار
همشو بخون : س س ، همشو بخون : س س
یه دونش برامون بسه

به جای ت یه طین بذار، به جای قاف یه غین بذار
واسه حروف صدا دار اصلن تو نیا ارزش نذار
"آ " بی کلاه چه با کلاه رو " آ " بخون

"بِ " بنویس و " بُ " بخون ، مثل " بِ " یِ بزرگی
به پول، به سن، به هیکل دراز نیست
" گِ " بنویس و " گُ " بخون ، مثل توی " تُو گرگی "
که بخت و عمر تو دیگه دراز نیست

بالاخره مینویسیم ، بلعَخَره میخونیمش
هر کی که اشتباه نوشت بیسواده، از خودمون میرونیمش
بالاخره تو بگو به من اونی که نشست بالا خره؟!
یا اینکه جزو آدما میدونیمش؟!

قِصه رو میشه قُصه خوند اگه یه " اُ " بذاری
غُصه رو میشه غِصه خوند اگه یه " ا ِ " بذاری
اما هزار سالِ پیش ، واسمون تصمیم گرفتن

غصه رو با غین ، قصه رو با قاف
"ح ِ " ی ِ جیمی ، وسط لاحاف
غلغل و با غین ، قلدر و با قاف
"هِ " ی ِ دو چشم ، اولِ هاف هاف

"ز" رو بخون ز، ز
ظین رو بخون ز، ز
ذال رو بخون ز، ز
ظات رو بخون ز، ز
این آخه چه مرضه، این آخه چه مرضه
یه دونش فقط می ارزه
یه صات بذار، "ث"ی سه نقطه تو بذار، یه سین بذار
همشو بخون س س ، همشو بخون س س
یه دونش برامون بسه

اما حرف صدا دار ، اسمش و اصلن نیار
نه اَ بذار، نه اُ بذار، نه اِ بذار اِ اِ اِ
اَ اِ اُ مون فسقلی ِ ، تو حاشیه ست
مثل حرف بی صدا ، جا تو وسط نداره
طبیعیه کسی براش اصلن ارزش نذاره

"واوُ " یه بار " اُ " میخونیم ، مثل ِ واو ِ خوشگلاش
بوسه بذار به لبهاش
"واوُ " یه بار " او " میخونیم ، مثل ِ واو ِ روباه آش
بگیر بگیر تو دزداش
"واوُ " یه بار " و ِ " میخونیم ، ور نزن!
"واوُ " یه بار " وَ " میخونیم ، و اما

غصه رو با غین ، قصه رو با قاف
"ح ِ " ی ِ جیمی ، وسط لاحاف
غلغل و با غین ، قلدر و با قاف
"هِ " ی ِ دو چشم ، اولِ هاف هاف

خط فارسی ، اصلاح نمیشه
حروف لاتین ، چاره اش میشه
یه نسل کارش ، مشکل میشه
یه ذره اول ، قاطی میشه
تا تنبونی وا ، سه فاطی بشه
تا تنبونی وا ، سه فاطی بشه






Saturday, June 3, 2006

آرزو



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه (ترکیبی از دکلمه و ترانه) بر روی آهنگی از لاتا که بعدها در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.

آرزو


تا حالا شده آرزو کنی آدما پرمهر بودن همه
تو درون پری چهر بودن همه
کلید هر چی سحر بودن همه

مهربون میشه , اگه راستی هست او دوست من
ارزش دون میشه , اگه گل بده به دست من
هم زبون میشه , اگه راه میخواد به هستِ من

تا حالا شده آرزو کنی آدما پر از خوبی بودن همه
شمال ِ هر جنوبی بودن همه
اهل رفت و روبی بودن همه

چقد خوب میشه , دست تو گردن اگه میخواد با من
چه محجوب میشه , هرچی خواسته ست اگه نگه من من من
چه محبوب میشه , شادی و غم اگه تقسیمه با من

کِی میخوای بگی , کِی تو قول میدی , بیائی به پیش مــــــــــن ؟
ببین چهره ی ریش من
چنین زندگی , بدون تو , زنجیری قَوی ی پیش مـــــــــــن
کمک کن بلرزه پیش من

تا حالا شده آرزو کنی آدما به فکر وفا بودن همه
پر از شوق و صفا بودن همه
بیزار از هر چی جفا بودن همه

وفادار میشه , تو همه جا اگه هست پشت من
صفادار میشه , میشه برام زیبا دشت و چمن
پرآزار میشه , نه واسه من، واسه دشمن من

با من حرف بزن , به من دست بزن , از این تب دارم میمیرم مــــــــــــن
کجا یاور بگیرم من ؟
بگو اینجا , چه جوری من , چه جوری آروم بگیرم مـــــــــــن ؟
چه جور سر به زیر بگیرم من ؟

بده گرما , تو ای زیبا , کاش آدما
پر احساستر بودن همه
پر اُس و اساس تر بودن همه
تو جنگ زندگی کم هراس تر بودن همه

پر احساس بشم , مشکلم میشه مشکل تو
با سپاس بشم , راحتم میشه راحت تو
پر هراس نشم , خونه زیبا دارم تو دل تو


شاهین
2001 - 2006


عزیز



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه بر روی آهنگی از Sezen Aksu که در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.


عزیز

یک گل زنم به موی تو , جواب دوسم داری
هر چقد ببوسمت , کم از بوسم میاری
خندم واشه به روی تو , وا میشه که انگاری
برات گل بهاری , ببویم تا جا داری

میدونم تو دلت , جا دارم فراوون
میدونی خاطرت , گرونه نه ارزون
عاشقام هزار هزار , انتظار تو داری
عاشقی پر افتخار , تو به دست میاری

وقتی میام به پیشت , آغوش گرم و باز بکن
منو تو شریک , لبخندی دلنواز بکن
پارۀ جیگرت , اومد که دور و برت
بوسه ای بر لبش , بگذار و اونو ناز بکن

هر جای این دنیا برم , تو قلبم خانه داری
هر چقد ببینمت , باز منو کم میاری
تو رو بگیرم در برم , چه شور و عشقی داری
حرفای ناز دلنواز , هیچ وقتی کم نداری

مهر تو هرکی دید , عاشق تو میشه
کنار عاشقات , باشی تو همیشه
ولی این خوشگلت , خیلی پر گرفته
قدرت و آزادی , زیر سر گرفته

نیاد اون روزی , که من ازت دور باشم
جواب مهر تو , مثل گربه کور باشم
تو میخوای میدونم , خندان و پرشور باشم
شاهد حق کشی , و حرف زور نباشم

وقتی میام به پیشت , آغوش گرم و باز بکن
منو تو شریک , لبخندی دلنواز بکن
پارۀ جیگرت , اومد که دور و برت
بوسه ای بر لبش , بگذار و اونو ناز بکن


شاهین
2002 - 2006



Sezen Aksu Gamsız



Friday, June 2, 2006

بزن به طبل دمکراسی



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود. این ترانه بر روی آهنگی از کامکارها که بعدها در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.

بزن به طبل دمکراسی
برقص برقص عزیزم ، تا دست و پائی داری
بشکن قفس عزیزم ، تا پر و بالی داری
ضربه به زورگو بزن ، تا فکر و حالی داری
حرفی بزن عزیزم ، اگه آمالی داری

خواسته های من و تو ، یه جا که فرقی داره
جای دیگه یه جوره ، با هم فرقی نداره
خواسته های مشترک ، دست توی دست میاره
چراغ تنهای ما ، زرق و برقی نداره

دستِ به یادی بدیم، کنیم روبوسی، کنیم روبوسی
عشق به آزادی بدیم، بزن به طبلی، بزن به کوسی
عشق و آبادی بدیم، چقد تو زیبا، چقد ملوسی

اختلاف هر چی میخواد که داشته باشیم ، که داشته باشیم
میخوایم که حق وجود ما داشته باشیم ، خفه نباشیم
حق وجود ما تو دمکراسی یه ، تو آزادی یه
واسه رفع اختلاف چماق و زنجیر ، نداشته باشیم

خواسته های اساسی مون، میگم از این قراره
به جز آشوب و تهمت، سرکوب ِ حق ملت
آزادیِ بیان فکر، قید و شرطی نداره
تشکیل حزب و گروه، جواز لازم نداره

هر کسی خواست و تونست، رای مردم میاره
توی قانون گذاری، مجلس ِ همه کاره
قدرت دولتی رو، مجلس رو کار میاره
دولت و دین کارشون، مداخله نداره

دستِ به یادی بدیم، کنیم روبوسی، کنیم روبوسی
عشق به آزادی بدیم، بزن به طبلی، بزن به کوسی
عشق و آبادی بدیم، تو ای فریبا، بده یه بوسی

احمق و یا فهمیده هر جائی پیدا ، معلومه میشه
هر جا کلاهبرداری تا بشه بشه ، معلومه میشه
نیست دمکراسی بهشت ولی برای ، گرفتن حق
میشه خیلی راه،عزیز توش بشه پیدا ، معلومه میشه

دمکراسی عزیزم یعنی تمدن داریم
شکنجه و اعدام و دیگه کنار میذاریم
قوهً قضائیه ی ِمستقلی داریم
قاضی ها رو به رأی ِ حقوق دونا میگذاریم

حق کسب اطلاع و اعتراض و داریم
حق شکایت ازهر مقام ناز و داریم
حق عقیده به دین یا بی خدائی داریم
حق حجاب و یا که لباس باز و داریم

دستِ به یادی بدیم، کنیم روبوسی، کنیم روبوسی
عشق به آزادی بدیم، بزن به طبلی، بزن به کوسی
عشق و آبادی بدیم، ندی یه بوسی، میگم چه لوسی!

(دکلمه)
اگه دشمن مردم نیستی،مخالف حق همیشگی یه انتخاب حکومت
از طرف اونا نیستی.حالا با انتخابشون موافق هستی یا نیستی
با حرف و عملت نشون بده که به فکر اصلاح جامعه هستی
تا شاید مردم امتحانی بهت بدن دستی


شاهین
2005 - 2003



Thursday, June 1, 2006

چقد میگن از بهر کنیم؟



این پست، با حفض* تاریخ تقریبی انتشارش، از سایت www.taraane.com  که دیگر وجود خارجی ندارد به این‌جا منتقل می‌شود.این ترانه بر روی آهنگی از لاتا که در انتها میاید نوشته شده، اما اول ببینید خودتون میتونید ملودی بسازید.


چقد میگن از بهر کنیم؟


چقد درس میدن به ما، چقد مشق میگن به ما
چقد میگن از بهر کنیم، با زور کنیم تو کله ما
همش میره از یاد ما، چی یا مونده یاد شما
(تکرار)

چقد میگن حاضر کنیم، حاضرِ جواب کنیم


خسته شدم من از این همه درس
چرا باید از معلم داشته باشم ترس
چرا از ایراد گرفتن داشته باشم ترس


هر روز هر آن داریم ما امتحان
درختِ بی ریشه سر زد از مغزمان
نپرس از بهر کن شده نقل هر روزمان


آخه تو ای معلم جون، درس و به ما بفهمون
به همۀ ما بفهمون، به ضعیفا بفهمون
همش نپرسیم ما از ماما، همش نریم سراغ بابا


چقد درس میدن به ما، چقد مشق میگن به ما


(دکلمه)
الآن دیگه عصر عصر کامپیوتر و ارتباطه
هر فرمولی هر اطلاعاتی خواستی، نزدیک جلوی پاهاته
چرا میگن از بهر کن فلان گل چندتا گلبرگ و چند تا کاسبرگ داره
یا پادشاه اشکانی کِی بر روی قدرت نشست، خون مردم دربیاره
چیز لازم و باید از بهر کرد، فهم شاگرد و باید بیشتر کرد
(پایان دکلمه)


خیلی از پدرا خیلی از مادرا
بلد نیستن درس هارو یاد بدن به ما
یا که وقت ندارن اونا هم دارن گناه


اون وقت چه چاره کنیم؟ کتاب و پاره کنیم؟
یا در راه کلاس خصوصی تب کنیم
روزای عمر و تو راه کلاس شب کنیم


نداریم پول ِ کلاس، ما یه راحت نداریم
نداریم حق احساس، استراحت نداریم
چه جوری بگیم سپاس، یه فراغت نداریم


چقد درس میدن به ما چقد مشق میگن به ما


(دکلمه)
بگید به من دیپلمه ها ، لیسانسه ها گرفتن ِ جذر و به یاد میارید؟
معادن ذغال سنگ بریتانیا کجا بود؟ اصلا ً خاطر میارید؟
فاصلۀ نقطه تا خط چه جور بود؟ اصلا ً به کار میارید؟
چیز لازم و باید از بهر کرد، فهم شاگرد و باید بیشتر کرد
(پایان دکلمه)

چقد میگن از بهر کنیم با زور کنیم تو کله ما


تو خیلی کشورا، از دانش آموزا
تا دبیرستان نرَن امتحان نمی خوان
اگر هم بخوان، امتحان قوه میخوان


امتحان برای، رفوزه کردن نه
برای درک یادگیری ِ شاگرد میخوان
برای رفع اشکالای شاگرد میخوان


وقت امتحان تازه، کتاب فرمول بازه
اگه دبیرستانی، نداره فکرِ تازه
یه دنیا فرمول براش، بگو چه چاره سازه


چقد درس میدن به ما چقد مشق میگن به ما
چقد میگن از بهر کنیم با زور کنیم تو کله ما
همش میره از یاد ما چی یا مونده یاد شما
چقد میگن حاضر کنیم حاضرِ جواب کنیم


از حق معلم، از بس که دزدیدید
علاقه به کار تو معلم کم می شه دید
فکر بی پولی توی ذهن او میشه دید


باید اقرار کنیم، تربیت و تعلیم
(م ِ) شما معلمِ با فهم کم آفرید
شما دزدا فهم و می کنید چه ناپدید


یک دو سه : از بهر کنید، فهم و شعور چی چیه
بحث ِتاریخ چی چیه، فلسفه نخودچی یه
روانشناسی چیه، جامعه شناس کیه؟


(دکلمه)
کی از فهم و شعور میترسه
و میخواد جلوی کتابای آموزنده رُو بگیره؟
کی از جامعۀ بدون سانسور میترسه
و میخواد جلوی نویسنده و خواننده رُو بگیره؟
کی از نامه های پر شور میترسه؟
کی از روزنه های نور میترسه؟
کی از روزنه های نور میترسه؟


... شاهین
2003-2001

Ramaya Wasta Vaiya





رنــد
عـالم‌ســوز

شـاهـین دلـنشـین
نـــــــــدا کــاویـانی
جـواد سگِ‌نگـهبان
آخـریــن پـســت‌ها
گـزارشـگر: شـــاهین، خُــود
و دیگران! را نصیحت می‌کند:ا
تـــــــــو ای
رند عالمسوز خالی‌بندِ
مــهربـــان‌پــاچــه‌گــیــــــــر
سیاست‌ندار: اصولن، خالی‌بندی
در سیاست بعضی موقع‌ها خوب است
امــا باید یه خــالی‌ای بـبندی که بگنجه
بی‌ادب: از نضر* ادبـی، بـی‌ادبـی‌ست
کــــه پـــاچه‌ی کسی را بگیریم
پـــس منـــضور چیــــــست؟

گزارشگر: شاهین، که منضور
اصـلی‌اش هــم هــمــیــن! بــود
در ادامه‌ی نصیحت‌هایش فرمود!:ا
و تو ای ماتلی و ماتلی‌مدال و
نـــــــــــــــــــــــدا
و صـــمــد و
جوادِزندانی‌وحشی‌پـاچه‌گیر
تا مـیتوانی پــــاچه بگیر! که تا
کـــه تــا، کـــه تــا، کـــه تــا
...
ادامه




درباره ی من
وقتی تو اواخر زمان شاه وارد دانشگاه شدم، به خاطر حماقتی مختصر! و فضای حاکم …1




معرفی
ماتلی و ماتلی‌مدال





مجموعه‌ای
بزرگ از آیات قرآن
در مورد اجباری نبودن دین

...
...
پيامبر وظيفه‌‏اي جز ابلاغ رسالت ندارد/ تو مامور اجبار آنها به هدايت نيستي/ بگو من فقط بيم ‏دهنده و بشارت ‏دهنده‏‌ام/ در قبول دين، اكراهى نيست (در دين هيچ اجبارى نيست)/ وظيفه ندارى آنها را مجبور سازى/ تو فقط تذكر دهنده‏‌اي/ آن كس كه گمراه شده است به شما زيانى نمى‏رساند بازگشت همه شما به سوى خداست/ هدايت آنان (به طور اجبار) بر عهده تو نيست‏، بلكه خداوند هركس را كه بخواهد هدايت مى‏كند/ اگر خدا مى‏خواست مشرك نمى‏شدند و ما تو را مسؤول آنها قرار نداده‏ ايم/ اگر پروردگار مي‏خواست تمام آنها كه در روي زمين هستند همگي (از روي اجبار) ايمان مي‏آوردند، آيا تو مي‏خواهي مردم را مجبور سازي كه ايمان بياورند؟/ هيچكس نمي‏تواند ايمان بياورد جز به فرمان خدا/ بگو هر كس هدايت يابد براي خود هدايت شده، و هر كس گمراه گردد به زيان خود گمراه شده، و من ماءمور (به اجبار) شما نيستم/ در هر حال تو فقط مامور ابلاغ هستي و حساب (آنها) بر ماست/ پروردگار تو به كسانى كه از راه او گمراه گشته‏ اند، آگاهتر است/ پروردگار تو ميان آنها در قيامت به حكم خود داوري مي‏كند/ رستاخيز بطور قطع خواهد آمد من مي‏خواهم آن را پنهان كنم تا هر كس در برابر سعي و كوشش خود جزا ببيند
...
...





وقتی خدا تو قرآن
مهلت میده به شیطان
تــــــــــا روز قیــــــــامت

تو چه‌کاره‌ای که گیر میدی به
حجاب و دین و عبادت ملت؟





امیدوارم
اگه مسلمونی
مسلمون آزاده‌ای باشی
ولی اینو بدون که
طبق این آیات
محمد
پیغمبری برای قوم عرب بود
...
...
سوره ۱۳: الرعد
تو فقط هشداردهنده‏ اى و براى هر قومى رهبرى است ﴿۷﴾ا

سوره ۱۴: إبراهيم
ما هيچ پيامبري را نفرستاديم مگر به زبان قومش تا [پیغام ما را به زبانی که میفهمند] براي آنها آشكار سازد... ﴿۴﴾ا

سوره ۱۲: يوسف
الف لام راء اين است آيات كتاب روشنگر ﴿۱﴾ا
ما آنرا قرآن عربي نازل كرديم تا شما [عرب زبانان بتوانید] درك كنيد ﴿۲﴾ا
...
...






از
اینکه
موسوی گفت
حاکمیت از خشم مردم
بــتــرسـد نـه از مـا

چه نتیجه‌ای می‌گیریم؟




ترانه‌های من
شامل متن ترانه‌ها و
ملودی‌هایی که این ترانه‌ها
روی آن‌ها نوشته شده‌اند
اگر صدایش را دارید

ایـــن تــرانــه‌ها
را بخوانید





قرار
زیـــر را تبلیــغ

و به قراری ثابت تبدیل کنیم
و دوست و فامیل را هم، هر ماه
برای این قرار خبر کنیم
پنج‌شنبه‌ی اولِ هرماه
از ساعت 5،6 بعدازضُهر*
و بــــــــدون شــــــــــــــــــعـــار
گردشی به تَرَفِ میدان انقلاب
با جمعی که کـم کـم میشه
بــــــــــی‌شــــــــــــمار

و وقتی که شدیم بی‌شــمــار
همان فرداش هم شاید شدیم بی‌قرار
و از حکومت درآوردیم دمــــار
و اصلن تویی که بدون شعار
نـــداری روزگـــــــــــار
خوب یــه روز دیـــــگه
برای دادن شعار، قرار بذار
ملتی که نتواند این کم‌خطرترین حرکت را تحت عناوین مختلف سامان دهد، همیشه شکنجه می‌شود
و جان می‌دهد

این حرکت را جزو رسم و رسوم
و مانند یک سنگر بتُونی
محکم و پایدار کنیم






















































































































































































































































































Powered by Blogger.









































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































































*
چرا

تعهدی
به "خَــت" یا
املاعِ "فارسی؟!" ندارم

هـمـراه بــا تــرانـه‌ی
الـفـــــــــــــبــا






اگر
توافق کنیم

کــــه مقـــام
رئیـــس‌جمهور
ملکـــه‌‌وپادشـــاه
تشریــفاتی باشد
بـــــــــــــــه زودی به
اتـحــــــادی بـــــــــزرگ
میــــــــــــــــــــــــــرسیم


انقدر سخت است که قبول کنیم
یک مجلس آزاد، در راس امور مملکت
باشد؟!/ ندا: با این توافق بسیـاری از
نگرانی‌ها و دشمنی‌ها از بین می‌رود
و شـــاید بسیـاری از کسانی که در
فکر قدرت یا دیکتاتوری جدیدی
هستند دســت از سر مردم بردارند
اگر اعضای شورای رهبریِ اصلیِ
آینده‌ی جنبش، افرادی باشند که زیر
ایــن توافق‌نامه را امضا کرده باشند
بـــــــــــــرای امثـــــــــــــــال مـــــــن
زیــــــاد مهم نخاهد* بـــــود که در
ترکیب مثلن 21 نفره‌ی این
رهبــــــــــــــــــــــــــری
اســـــــامی‌ای چـــــــــــون



من
ماتلی‌مدال

مــــــدال
رهـبــــــــــــریِ
جنبش سبز آزادی‌خاهی*
همیـــــــشه مسالمت‌جویی
واقعـن اصلاح‌تَلَبی و منـادیِ
اسلام
رحمانی/دمکراتیک/حقوق بشری

را به‌ گـــردن آقـــایان محترم
موسوی و کروبی
و نمایندگانشان می‌اندازم

و میروم تا برویم! به سراغ تعیین
رهبری‌ اصلیِ جنبش آزادی‌خاهی

رهبری‌ای که نه اهل هوچی‌گری
و دادنِ شعارها و فرمان‌های
بـــدون پشتــــــوانه باشد

نه مســـالمت‌جویی را بعنوانِ
راهِ همیـــــــشگی یا استراتژیکی
تبــلیــــــــــــــــــــــــــــــــــغ کند
و نه راه مُزاکرات مستقیم؟! و
غیرمستقیم را، در صورتِ
قدرت گرفــــــتن جنبش
ببنــــــــــــــــــــــدد








همه‌ی
دمکرات‌ها
سکولار هستند
امـــــــــــــــــــــــا
همـه‌ی سکـولارها
دمکرات نیستند





بخشی از آرشیو زیرین
http://rendeaalamsuz.blogspot.com
وبلاگ سابق من، که متاسفانه رمزش را
از دست دادم و خوشبختانه از بین نرفت
به تدریج به آرشیو بالا
منتقل خاهد* شد
2009 +: June (16) May (5) April (7) March (4) February (8) January (12) 2008 : December (5) November (7) October (4) September (2) August (9) July (8) June (4) May (6) April (9) March (8) February (19) January (8)
2007 : December (10) November (13) October (13) September (14)



پستهای سال 2006
و فعلن فقط بخشی از آن‌ها
از سایت www.taraane.com
که دیگر وجود خارجی ندارد
به آرشیو بالا منتقل شده است