[این پست، با حفض* تاریخ انتشارش، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به اینجا منتقل میشود. و یادمان باشد که دمکراسی سلطنتی با سلطنت مشروطه، فرقهای اساسی دارد]
نان شبِ ما
نانی که شکم گرسنه ی ما را، که قیلی ویلی رفته
که از صبح ِ نداشته تا حالا چیزی توش نرفته، از آه و ناله نجات میده
نان شب ما دمکراسی ست
کی از نداشتن اتحاد، چقدر چقدر عاصی ست ؟
نان شب ما [فقط] مثلن جمهوری ِ دمکراتیک ِ مدل فرانسوی نیست
نان شب ما [فقط] مثلن دمکراسی ِ سلطنتی مثل اسکاندیناوی نیست
نان شب ما [فقط] مثلن دمکراسی ِ مدل آلمانی نیست
اینا فقط شکلهای مختلفِ دمکراسی ست
کدام وحشت ما ناشی از چیست ؟!
اگر شجاعیم، خود خواهیمان برای چیست ؟
اگر همه خواهیم، این فکر نکردنمان دیگه چیست ؟
ما تا آنجا که دمکراسیخواه هستیم
برای خیلی خیلی از عزیزان، عزیز و نازیم
و برای اینکه بتونیم بگیم که برای همۀ عاشقا، آغوش ِ بازیم
باید به مهمترین مسئله بپردازیم
چرا بعضی ها خواسته ی اصلی ِ ایرانیان (یعنی آزادی و دمکراسی) را
به خواسته ی فرعی ِ ایرانیان (شکل ظاهری ِ دمکراسی) فروخته اند ؟
همۀ شما که از نداشتن آزادی پُر دردید
آیا مثل من به دنبال کمک نمیگرد ید ؟
اگه به آه دل من گوش نکنید، بهتمون میگم که چقدر سرد ید!!
خانمها و آقایان آزادیخواه
بعد از کنار رفتن جمهوری ِ اسلامی، دو سه سال وقت داریم
که هر مدلی از دمکراسی را که طرفدارش هستیم، تبلیغ کنیم
و برش حرفامونو تو این زمینه، مثل تیزی ِ لبِ تیغ کنیم
و در تبلیق جمهوری یا سلطنت ویا هیچکدام، خودمان را دچار !! جیق کنیم
ولی هنوز چند سالی به کنار رفتن جمهوری ِ اسلامی باقی مانده است
نگذارید این چند سال، تبدیل به 27 سال دیگر شود
نگذارید احمقا !!
ندا: بیشعور، اهمق، نفحم، چرا به آزادیخاهها میگی احمق؟
جواد: بیشعور، تو که خودت الان به من گفتی احمغ. دیدی تو هم عصبانی میشی!
بابا خوب منم عصبانی میشم. چیکار کنم ؟ اگه فهش ندم، عقده ای میشم
روانی میشم. دکترا میگن!!
اینا هنوز نه به داره، نه به باره، میخان حق انتخاب و از مردم بگیرن
ندا: خوب، خوب، الان وقت پاچه گرفتن نیست، برو دهنتو آب بکش و ادامه بده!
گزارشگر: جواد حالا که به خاطر فهش دادن روانی نشده ؟!!
با احساس یک آرامشی چند قولوپ آبِ پاکی!! میخوره و ادامه میده:
نگذارید این چند سال، تبدیل به 27 سال دیگر شود
نگذراید عزیزان!
هنوز جوجۀ پر نگرفته ایم
"قدرت پرواز میخایم! همین حالا!!" چرا ؟
جوان رعنا، ولی جوش جوانی به صورت و سر گرفته ایم!
"یار تنّاز میخایم! به طور میلیمتری بیجوش!! و خوش قد و بالا!" چرا ؟
جمهوری! حالا! دلبر خوش ادا !
سلطنت! حالا! خوشگل ِ با صفا !
نه جمهوری، نه سلتنت، سر میزنم به منزلت!
حالا چرا ؟ حالا چرا ؟
عروس بسیار بسیار زیبای آزادی و دمکراسی
شایستۀ هزاران هزار بوسه است
دیگه این مدل لباس رو بپوش، یالٌا، چرا ؟
کار ما الان عمده کردن اختلافات نیست، عمده کردن اشتراکاته
کسی که از صبح تا شب تو خیابونا علافی کنه، لاته !!
و آشی که عزیزم برام بپزه، پر ملاته !!
عزیزم،
اگه عضو گروه و حزبی هستی
سعی نکن همۀ مردمو تو حزب خودت جمع کنی
میخوای منو خاطر جمع کنی؟
سند اتحادی بنویس که فراگروهی و فراحزبی باشه
و حق انتخاب نوع دمکراسی را به همه داده باشه
تو که نمیخوای حق کسی رو بخوری
آغوش من باز ِ برات، پیشم بیا، تند و سریع، خیلی فوری
و اگه عضو گروه و حزبی نیستی (مثل من) و سند هم نمیخوای بنویسی
دیگه جرزنی نکن و سندی فرا گروهی را پیدا کن و امضا کن، گوگوری مگوری!!
وگر نه از این همه دربدری، چه جوری در میایم، بگو چه جوری ؟
خیلی ممنون!
شاهین
5.7.2006