اژدها وارد می شود (4.5)
گزارشگر: بعد از اینکه ماتلیمدال، مدال رهبرییه جنبش سبز سیدی و توحیدی و منادییه اسلام و قرآن رحمانی را به گردن آقای موسوی انداخت و جواد با فرض تعیین تکلیف با رهبرییه یک ستون از ارتش آزادیخواهان، گفت که برویم به سراغ رهبرییه ستون اصلی! و کدیور دروغ گفت و نیکآهنگ مثل همیشه در سیاست دخالت کرد و گیر داد و خودش هم دروغ گفت، مبارزه با دروغ در در درون جواد شعله کشید /
شاهین: اول این ترانه را روی این آهنگ زیبا بخوانید تا جواد این نیکآهنگ کوثر را دادگاهی کنه
Tor-cheney-nahana
ترانهی «عشقم بگیر بهانه»
عشقم بگیر تو بهانه
عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه، عشقو بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقم داره تو قلبت آشیانه، جا داری تو قلبم، جا داری تو قلبم
عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه، عشقو بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقم داره تو قلبت آشیانه، جا داری تو قلبم، جا داری تو قلبم
بهدستآر جهان
با هر چه توان
با من تو بیا
وصله راهمان
آخر میرسیم
ما به عشقمان
آزاد از زندان
بیاور ایمان
عشقم بگیر تو بهانه
عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه، عشقو بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقم داره تو قلبت آشیانه، جا داری تو قلبم، جا داری تو قلبم
عشقم بگیر بهانه با ندای عاشقانه، عشقو بکن ترانه، تا بشه جاودانه
اگه بگی عشقم داره تو قلبت آشیانه، جا داری تو قلبم، جا داری تو قلبم
قاضی: خوب حالا که احتمالن حال کردید، ضمن توصیه به اینکه به غلَتهای املاعی توجه نکنید، دادگاه رسمی میشود! متهم کیست و عیب و ایرادش چیست؟ /
جواد: ایشان که نامشان نیکآهنگ کوثر است و قرار است که به نیکولاس معروف شوند، به فکر آزادییه وطن بودهاند، هم از نظر تعوریک و هم از نظر عملی /
عملی: قربونت برم نیکیژون. هر عملی که اژ دشت من برنمییاد، شپردم به دشت تو. به، به! عژب دشت بزرگی داری. چه ژَوون رعنا و عملیای! خدا پشت و پناهت باشه /
گزارشگر: در اینجا قاضی میخاست بگه این که نشد اتهام، اما نیکولاس که از چنین جرم و بهتانی ترسیده بود و از قلب قاضی خبر نداشت، فورن خاست همه چیز را انکار کند. /
نیکآهنگ: 19 جون 2010: من یک کارتونیست و روزنامهنگار هستم. اتفاقا باید مسخره هم بکنم. اتفاقا باید زیر سوال هم ببرم. همه طرفین قدرت را. 16 جون: اشتباه، اشتباه است. گیر دادن به اشتباه، چه از خارج باشد، چه از داخل، واجب است. 19 جون: اما لزومی ندارد به بهای انتقاد از چیزی که من «بیعملی» میبینم و یکی دیگر «هوشیاری» می خواندش، مردم را ناراحت کنم. ... من نه مبارزم و نه فعال سیاسی /
سروناز: هی هی! اگه با من بگیری تماسی، حتمن نیستی به فکر دختربازی، فقط اهل لاسی. اصلن اسمتو میذارم نیکولاس از بس که دائم، تازه اونم فقط با بعضی از خودیها لاس میزنی و این از نظر روانشناسی نشانهی علاقهی شدیده!
نیکآهنگ: 19 جون: انتقاد دو طرف دارد. طرف نزدیک به خودت، طرف مقابل. سکوت در مقابل ضعف و مشکلات طرف خودت، یک خطا است /
قاضی: ساکت! بحسهای انحرافی نکنید /
جواد که بر خلاف نیکولاس، فهمیده که قاضی چی میخاد بگه: ایشان متهم به دروغگوییست از نوع بزرگش! /
قاضی: منظورت اینه که ایشان با این دروغ بزرگ، یعنی در واقع به شعور مردم توهین کردهاند، مثل اون کدیور که احمدینژادانه، دروغ به اون بزرگی گفت؟ /
بیخبرِخالیبند: حالا چی گفت؟ /
دروغگو: این کدیور گفته بود که شعار مردم این بود: «هم لرزه، هم جنبان، جانم فدای پستان»! والا! دروغ هم میخاین بگین، درست دروغ بگین /
اَبدَب: این دروغگو اجبارن نوشته «هم لرزه» که با «هم غزه» جور دربیاد، وگرنه از نظر ادبی باید مینوشت «هم لرزان» که شاید بخاطر عدم تکرار یک معنی، میشد بنویسه «هم غمزه»، اما چون پستان که غمزه ندارد ... آخ آخ آخ /
قاضی: ساکت! /
جواد: قاضیجان! شما درست میگین. جرم ایشان، توهین به شعور ایرانیان است /
قاضی: نگو جرم، بگو اتهام. تازه ما اینجا هیئت منصفه هم داریم و هنوز محاکمه تموم نشده. خوب آقای نیکولاس، هدس میزنم شاکی از من میخاد که شما را به شهادت فرا بخانم. بفرمایید ... /
نیکولاس: بابا من شاهد هیچ چی نبودهام. راجع به چی شهادت بدم؟ /
رند: نه عزیزم، منزوز قاضی این بود که میخاد شهیدت کنه! /
قاضی: ساکت! نیکولاس! انقدر مبارزه و روتو زیاد نکن. بیا رو این صندلی بشین و چون مثل همهیه بچهمسلمونا، اتوماتیک مسلمون شدهای و حتا معتقد، ضمن اینکه نمیدانی چرا مسیحی نیستی، به این قرآن قسم بخور ... /
وکیل: اعتراض دارم. ایشان برای خودشان مغز متفکری هستند و با مطالعهیه همهجانبهیه قرآن، ضمن اینکه بعضی موقعها در ماه رمضان، روزه هم میگیرند، به این نتیجه رسیدهاند که محمد، رسول خدا بوده ... /
بودیست: بابا این قیافهاش که مثل بودا میمونه. مطمعنم اگه یه ذره بیشتر فکر کنه اصلن خودش میشه عاشق بودا مخسوسن شاید چون که شبیه خودش هم هست! /
قاضی: ساکت! نیکولاس! قسم بخور /
نیکولاس: من به این قرآن، البته به اون جاهاییش که ضد حقوق بشر نیست! قسم می خورم که ... /
قاضی: نه نشد! یا به تمام قرآن بخور قسم یا به حسابت میرسم! /
گزارشگر: نیکولاس در اینجا به فکر فرو میرود و هزار تا فهش نثار سروش میکند که چرا هنوز این مشکل روُ حل نکرده، رفته زیرآب محمد روُ زده و تازه هنوز اسلام اسلام میکنه و ضمن اینکه صدایی محو و ضعیف، بهتدریج در گوشش واضح و قوی میشود و مزاحم افکارش، یک دفعه میگوید هان؟ /
قاضی: معلومه کجایی؟ گفتم به تمامش قسم بخور! /
نیکولاس: حالا نمیشه به جون خاهر مادرمون قسم بخوریم؟ /
قاضی: نه! گفتم بهت انقدر مبارزه و روتو زیاد نکن. هرچی بیشتر تولش بدی، مجازاتت بیشتر میشه /
نیکولاس با کراهت: به این قرآن قسم میخورم که راستشو بگم /
قاضی: خوب بگو! /
نیکولاس: چی بگم؟ /
قاضی: راستشو /
نیکولاس: راست چی روُ ؟ /
قاضی: مسخره کردی؟ آیا اتهامتان را که همان فعالیت فکری و عملی بر علیه جمهوری اسلامی است، قبول میکنید؟ و اصلن آیا اسم این را میشود اتهام گزاشت؟ /
نیکولاس: این افتخار است نه اتهام /
جواد: پس افتخار هم میکنی؟! /
گزارشگر: در اینجا وکیل نیکولاس که متوجه میشود نیکولاس هواسش نیست که داره تو تله میافته، پچپچی در گوش او میکند طولانی /
نیکولاس: من افتخار میکنم که یک ... /
قاضی: خوب خوب! حالا یه مدت برای افتخار کردن صبر کن. ختم این جلسه را تا جلسه ی بعدی اعلام میکنم.
ادامه دارد
No comments:
Post a Comment
برای فرستادن نظر و پیغام، احتیاج به دادن اسم و آدرس و کلمه رمز و قد و وزن ندارید. خودتان انتخاب کنید