حکومت به مرگ گرفته تا به مرگ راضی کند و چنین گرفتنی با هیچ قانون ریاضی و فیزیکی و علمالاشیاء و حتا منطق یا سیاست و البته که با عقل هم جوردرنمیاد و به همین خاطر است که عاقلان روی درستیی این ادعا که « باید به مرگ بگیری تا به تب راضی کنی»، شک نمیکنند. آره درسته که آدم میتونه به تب راضی بشه، اما اینجا همش مرگه، اینجا همش مرگه، و به همین خاطره که اکثر آزادگان آمدهاند به جرگه. یک ملت نمیتواند دائم در تشویش و اضطراب و نگرانی زندگی کند و چرکی که 31 سال است که پیکرهی مردم را فراگرفته، اکنون سر بازکردهاست و تقریبن! محال است که این جسم حداقل بخشی از این چرک را بیرون نریزد.
دلم میخواست بگویم که حتمن، حتمن، حتمن حکومت را در همین یکی دو سال به عقبنشینی واخواهیمداشت، اما این بستگی به این داره که بتونیم هرچه زودتر ریلهای قطار جنبش را بر سر جای اصلیشان، محکم کنیم.
بهطور نمونه، عین قضیهی بالا در مورد حکومت هم صادق است. اگر به حکومتیان میگوییم که تا قیام نکردهایم، بفهمید که باید عقبنشینی کنید، و اگر فعلن میخواهیم با مسالمت پیش برویم، پس دیگر نهتنها نباید حرف از محاکمه و مجازات آنها بزنیم، بلکه باید مصونیت جانی، مالی و قضائی آنها را تبلیق کنیم.
بهطور نمونه، مسالمتآمیز بودن جنبش را دائمی و اصل قرآنی جلوه ندهیم.
باقی نمونهها فعلن با شما
No comments:
Post a Comment
برای فرستادن نظر و پیغام، احتیاج به دادن اسم و آدرس و کلمه رمز و قد و وزن ندارید. خودتان انتخاب کنید