* در رابته با غلَتهای اهتمالیی! املاعی
این پست، با حفض* تاریخ تقریبی اولین انتشارش (آخرین دستکاری: 6.08.2006)، از سایت www.taraane.com که دیگر وجود خارجی ندارد به اینجا منتقل میشود. / ۸ سال بعد: من در آن زمان از یک طرف تبلیغ موُسالمت می کردم و از طرف دیگر میگوُفتم که "اینا روُ با زبوون خوش نمیشه برکنار کرد". این" سند" به زوودی به شکلی جمعوجوورتر و بدوون سوُخنگوُفتن از تاکتیک یا روشهای موُبارزاتی، که جایش اینجا نبووده است، ارائه خاهد شوُد
خرداد 1385
سند ِ 10 ماده ایِ اتحاد
در راه برکناری ِ جمهوری اسلامی و رسیدن به دمکراسی
ملتی که هنوز به توافق نرسیده که چی میخواد،
خودش خودش رو میخوره و سخت میشه بشه آزاد.
جنبش مسالمت آمیز ِ ما مردم ایران، که به پشتــوانه ی اتحاد هرچه بیشترمان و به خیابان آمدنهای میلیونی در سراسر ایران، با برکناری ِ "جمهوری اسلامی" به جشن تبدیل خواهد شد، آزادی و مردم سالاری یا دمکراسی را در صدر خواسته های خود قرار داده اســت. و اتحاد هر چه بیشتر ما، فقط میتواند بر مبنای تعریف و قبول فراگیرترین یا مشترک ترین خواسته هایمان بوجود بیاید. این سند (که هم با زبانی ساده که تفسیرهای گوناگون نداشته باشد و هم در بعضی جا ها بصورت استدلالی نوشته شده)، بیان کنندۀ این خواسته هاست.
(توضیح: هر جا که کلمه ی "مثلن" آورده شده به این معنی است که تصمیم گیری در مورد آنها فعلن ضرورت ندارد!)
در ایرانی مستقل و آزاد :
1_ با مساوات در برابر قانون و با اجبار در رعایت قانون و حقوق دمکراتیک، همۀ مردم آزادند در اظهارنظر در هر زمینه و تبلیغ هر عقیده و مرام، در دینداری یا بی دینی و ترویج آنها، در داشتن نشریات، پایگاه های اینترنتی، رادیو تلویزیون خصوصی و نظایر آنها، در طرز لباس پوشیدن (معلومه کسی لخت مادرزاد نمیتونه بیاد تو خیابون)، در اجرای مراسم دینی در خیابان، یا در برپائی ِ تظاهرات (بدون زدن خسارات جانی و مالی و اشغال تمام خیابان و ترجیهن با اطلاع و محافظت پلیس)، در داشتن مال و سرمایه و به کارگیریِ آن (معلومه طبق قانون)، در تشکیل حزب، گروه، شورا، اتحادیه، در کاندید شدن برای انتخابات عمومی و انتخاب مخفی ِ نمایندگان در سطح کشوری و استانی و شهری.
2 _ دین و مذهب و انواع و اقسام تفسیر از آن و درجات کم دینی یا پر دینی یا بی دینی، همانند خیلی از مسائل دیگر، امری خصوصی است. اما حکومت و قوانین کشور امری عمومی میباشد. بنا بر این دین از حکومت کاملن جداست. مردم و نمایندگان آنها بر طبق ماده یا بند 1، میتوانند هر دین یا مذهبی داشته یا نداشته باشند، ولی هیچ کس و هیچ عده و گروهی به نام سخنگو یا نماینده ی دین، یا سخنگو یا نماینده ی خدا، یا تفسیر کننده ی حق به جانب کتاب دینی و یا مأمور اجرای فرمانهای خدا و پیغمبر و دیـــن و مذهب، حق شرکت در قانونگذاری و دخالت در امور حکومتی را ندارد. و حکومت و سازمانهای دولتی، نماینده ی این یا آن دین و مذهب نبوده و حق رسمی یا غیر رسمی کردنِ امور خصوصی ِ مردم، از جمله دین، را ندارند. سازمان ثبت احوال حق ثبت دین مردم را در شناسنامه نداشته و مدراس، دانشگاه ها، اداره ها یا شرکتها حق پرسش در این زمینه ها را ندارند.
3 _ قدرت قانون گذرای برای سراسر کشور و تعیین یا عزل قوّه یه مجریه (تمامن یا تک تک اعضای دولت) با در اجرا بــودن بند 1 و 2 ، بصــورت دوره ای در دســت "مجــلس شــورای نمایندگان تمامی ِ استانهای ایران" یا "مجلس سراسری" گذاشته میشود، و هر نماینده ای حق ارائه ی طرح قانونی و درخواست رسیدگی به آن و حق سؤال و جواب از هر وزیری را دارد.
به هیئتی بی طرف (مثلن از میان فارق التحصیلان رشتۀ حقوق و به انتخاب آنها و یا از میان استادان علوم انسانی در دانشگاه ها و به انتخاب خود آنها)، بصورت دوره ای، وظیفۀ رسیدگی به همخوانی ی قوانین با یکدیگر داده خواهد شد.
4 _ قوّه یه قضائیه از قوای دیگر، کاملن مستقل میباشد تا بتواند قدرت محاکمه ی هر کس و هر سازمان و هرمقامی را (در صورت شکایت از آنها از طرف هر کس)، داشــته باشد. به همین خاطر، نه مجلس و نه دولـــت ، حق پیشنهاد و یا دادن مقام ِ قضاوت به هیچ حقوقدانی را ندارند!
کلیۀ قضات، با هماهنگی با وزارت دادگستری (بودجه، تعداد قضات لازم و غیره)، در هر سطح و درجه ای، بطور دوره ای (و مثلن توسط رأی گیری از حقوقدانان) از میان حقوقدانان انتخاب میشوند. و به هیئتی به همان صورت انتخابی، وظیفۀ رسیدگی به شکایات از خود ِ قضات و عزل آنها، در صورت لزوم و بر طبق اصل اکثریت آرا، سپرده خواهد شد.
5_ کلیۀ استانهای ایران، "مجلس شورای استان" داشته و در مصرف بودجه ی سهمیه ای یشان در ادارۀ سازمانهای خدمات اجتمائی، پلیس، دادگاه ها، بیمارستان ها، کانونهای فرهنگی_هنری، رادیو و تلویزیون استانی به زبان رسمی یه استان، آموزش و پرورش ، با تدریس به زبان رسمی ِ استانی و زبان رسمی ِ کشــوری، آموزش عالی و دانشگاه ها و همچنین در تاسیس بانک استانی و احداث کارخانه و سرمایه گذاری ، دارای استقلال کامل میباشند. مجالس شورای استانها میتوانند در موارد بخصوصی (مثلن تعطیلی ِ مدارس، میزان دریافت مالیات، نرخ بهرۀ بانکی، تعطیلی ِ روزهائی بخصوص، دادن تسهیلات به سرمایه های خارجی و غیره) قوانیــن استانی تصویــب نمایند (مجلس سراسری، این موارد بخصوص و حد و مرز آنها را به رای میگذارد!). شهرهای مثلن با جمعیتی بالای 4 میلیون به نوبت و مدت مثلن 50 سال، پایتخت میشوند. مناطق مرزی ِ استانها میتوانند استان خود را انتخاب نمایند. زبانهای رسمی ِ استانها و زبان رسمی ِ کشور در صورت لزوم به رأی گذاشــته خواهند شد.
از آنجا که متأسفانه اقتصاد ایران فعلأ شدیدن وابسته به نفت است و از دست دادن این درآمد، به فقری بسیار بسیار شدید، با عواقبی وحشتناک، در میان همه ی ایرانیان دامن خواهد زد، و جمعیت 70 میلیونی ایران که هر کدام حقی از این منبع درآمد دارند، به احتمال زیاد حاضر به از دست دادن این منبع حیاتی (تحت عنوان حق استقلال خلق عرب یا استقلال استان خوزستان) نیستند، بنا بر این اگر استانی تقاضای استقلال و جدائی از کشور ایران را داشت، باید تقاضایش به تصویب مجلس سراسری برسد.
(این بند تمامی ِ ستم های قومی و ملی را در ایران برای همیشـه به زباله دان تاریخ می اندازد و شرایطی را فراهم میکند که خلق آذربایجان در استان آذربایجان، خلق کرد در استان کردستان و بلوچ در بلوچستان و عرب در خوزستان و غیره به قدرت برسند و هیچ زمینه یا بهانه ای برای تبلیغات جدائی خواهانه ، باقی نماند!)
6 _ فقط یک ارتش و فقط یک سازمان امنیت خواهیم داشت، اما به خاطر دادن وزنه و قدرت بیشتر به استانها و ساکنین آنها، همانطور که قبلن اشاره شد، هر استانی پلیس مستقل خود را خواهد داشت و طبیعی است که نمایندگانی از پلیس هر استان به منظور سازماندهی به همکاری ی واحد های پلیس، دور هم جمع خواهند شد و تصمیم گیری خواهند کرد. دولت حق تشکیل گروه های مسلح ِ موازی با ارتش و پلیس یا ارگانی موازی با سازمان امنیت را ندارد، و در تصمیم گیریهای مهم نظامی از مجلس سراسری اجازه میگیرد. گروه ها و احزاب سیاسی حق داشتن واحدهای مسلح را ندارند.
سعی میشود که در چهارچوب ارتش، فرماندهان ارتشی در سطوح مختلف، تا حد امکان، انتخابی باشند. مثلن در هر پادگان، پائین رده ترین فارغ التحصیلان دانشکده ی افسری، بطور دوره ای و با هماهنگی با وزارت دفاع (بزرگی ِ ارتش، بودجه ارتش، تعداد فرماندهان لازم و غیره) ، فرماندهانِ یک درجه بالادست خود را انتخاب کنند و غیره. و البته با توجه به اینکه این احتمال وجود دارد که در هنگام بروز جنگ، که امیدواریم هیچ وقت پیش نیاید، در این حالت انتخابی، تغییراتی داده شود.
7 _ از آنجا که جان و جسم همه ی انسانها، هر چقدر که روانی و خطرناک و غیره باشند، تا زمانی که در زمان حال، جان دیگران را به خطر نَینداخته اند، در امان است، و اعدام کردن هم یکجور آدمکشی ست و حکومتی که کشتن را (بجز در مواقع در خطر بودن جان و دفاع از خود) جرم حساب میکند، خود نمیتواند آدمکش و مجرم باشد، بنا بر این، هیچ مقام و هیچ سازمان حکومتی ، حق شکنجه یا اعدام هیچ زندانی ای را تحت هیچ عنوان و بهانه ای، ندارد. و اگر یکی از افراد پلیس در جریان دستگیریِ خلافکاران، کسی را مجروح یا به قتل رساند، میتوان او را در دادگاه محاکمه کرد تا مقصر یا بی تقصیر بودن او معلوم گردد.
8 _ زنان ایران قرنهاست که زیر بار ستمها و شکنجه های جسمی و روحی_ روانی ِ مضاعف و چند جانبه، کم یا زیاد و بعضأ وحشتناک بوده اند، و به همین خاطر در انتخابات "حق تبعیض مثبت" دارند.
20 درصد پستهای وزارت و قضاوت و 30 درصد کرسیهای مجالس، مخصوص زنان میباشد، حتا اگر مردهائی بیشتر از آنها رای آورده باشند. و اگر زنان خودشان با قدرت خودشان مثلن 20 درصد کرسی های مجلس را بدست آوردند، سهمیۀ "حق تبعیض مثبت" آنها مثلن 15 درصد میشود (یعنی در مجموع 35 درصد مجلس را زنان تشکیل میدهند)، تا آن زمانی که 50 _ 50 بشود.
9 _ به منظور جلوگیری از احتمال سوء استفاده ی تبلیغاتی ِ احزاب و افرادی که به قدرت و پست و مقام دست مییابند، رادیو و تلویزیون های عمومی ِ سراسری و استانی ، مستقل از دولت و مجلس میباشند.
انتخاب دوره ای ِ رؤسا یا مسئولان بالای رادیو تلویزیونهای کشوری و استانی توسط مثلن فارق التحصیلان رشته های هنری و ارتباط جمعی صورت میگیرد و به هیئتی به همان صورت انتخابی وظیفۀ نظارت بر کار آنها و در صورت لزوم عزل آنها، سپرده میشود.
10 _ با در اجرا بودن بندهای بالا، همه یه ایرانیان حق تأیین شکل ظاهری ِ دمکراسی در ایران و انتخاب نام کشورمان را از نامهایی که پیشنهاد میشوند، دارند: 1_"جمهوریِ دمکراتیکِ ایران" (که رئیس جمهور به دو شکل میتواند انتخاب شود: 1_مردم مستقیمن به کاندیداهای ریاست جمهوری رای میدهند 2_مردم مجلس سراسری را انتخاب میکنند و این مجلس "رئیس جمهور" را انتخاب میکند) 2_"دمکراسی ِ سلطنتی ِ ایران " (مقام سلطنت فقط تشریفاتی است، با برعهده داشتن وظایف تشریفاتی، از جمله استقبال از مقامهای دیگر کشورها، و حق دخالت در سیاست و در کار مجلس و دولت و ارگانهای حکومتی را ندارد!) و یا 3_"ایرانِ دمکراتیک" (یعنی نه رئیس جمهور داریم و نه مقام بی قدرت سلطنتی. مجلس همۀ وظایف حکومتی را تقسیم میکند)
عقاید در مورد اینکه کدام یک از این شکلهای ظاهری ِ دمکراسی، بهتر از دیگری میباشد، متفاوت است، ولی در دمکراتیک بودن کشورهایی نظیر جمهوری دمکراتیکِ فرانسه و یا دمکراسی ی سلطنتی ی هلند یا سوعد، و اینکه دمکراسی ِ کامل و صد در صد، یک ایده آل است، اختلافی نیست. و اگر اکثریت مردم ایران به "دمکراسی سلطنتی" رای دادند، باز هم حق دارند خانواده ی بی قدرت ِ سلطنتی را (از میان قبول دارندگان خاسته های مشترک!) انتخاب کنند. و از آنجا که نسلهای آینده نیز حق تأیین شکل ظاهری ِ دمکراسی را دارند، این انتخاب مثلن هر 50 سال تکرارمیگردد.
مبنای عملی یه اتحاد ما:
چون ملتی که هنوز ستاد رهبری ای ندارد که متعهد به خواسته های مشترکش باشد، و هنوز نمیداند که بعد از کنار رفتن ِ حکومت ولایتِ فقیهی (چوپان،برّه داری) ، ادارۀ ضروری ِ کشور را میخواهد در دستهای چه کسانی بگذارد ، خودش را از آمادگی ِ روحی و روانی برای تلاش ِ بیشتر در رسیدن به قدرت بی نصیب گذاشته، بنا بر این ما که خاسته های مشترکی که در بالا به آن اشاره شد را قبول داریم، و به شکلی در کار ِ سیاست هستیم، سعی میکنیم که هر چه زودتر "ستاد رهبری ی انقلاب مسالمت آمیز" را از میان خود، انتخاب کنیم. به این امید و به این تَسمیم که کلیه ی ایرانیان آزادیخاه را به دور خود جمع کرده و صدای آنها باشیم و شایسته گی ی خود را برای رهبری ی انقلاب به نمایش بگزاریم. این ستاد ، اهترام انگیزترین عضوش را به عنوان نماینده ی ستادِ رهبری و سخنگو ی اکثریت ایرانیان و اولین گاندی ِ قرن 21 ، به جهانیان معرفی خاهد کرد. و در این میان، کسانی که بیشتر احساس مسعولیت میکنند، نمیتوانند دست روی دست گزاشته و منتظر ِ دیگران بنشیند. پس هر عده ای از ما ، یا ستادِ خود را درست کنیم و سعی میکنیم که شایسته گی نشان بدهیم یا ستاد دیگران را بهتر میکنیم و یا از ستادی پشتیبانی میکنیم. و طبیعیست که سعی میکنیم ستادی درست کنیم و یا تقویت کنیم که تا میشود، فراگیر باشد. ما باید ستادی درست کنیم که بتواند به حرکتهای حق طلبانه و عدالتخاهانه ی مردم، حتا در جهتِ یک ذره زندگی ِ بهتر، پیوستگی و سر و سامان دهد. ستاد ما از هر کسی که کارگزاریِ این حکومت را نکند و به نفع دمکراسی یا مردُمسالاری، مخالفتِ خود را با نظام ِ "چوپان برّه داری" یا "ولایتِ فقیه"، ابراز کند، پشتیبانی خاهد کرد. ستادِ ما سعی میکند تا مخالفانِ متزلزلِ جمهوریِ اسلامی را به مخالفتِ صریح با حکومت بکشاند. ستادِ ما سعی میکند از تمام امکانات و منابعی که میتواند از آنها به نفع ِ برکناری ی جمهوری اسلامی و رسیدن به ایرانی آزاد و مستقل استفاده کند، استفاده کند . ستاد ما میخاهد رهبری کند!
و تا پیروزیِ انقلاب، تلاش میکنیم تا بتوانیم "دولتِ در تبعیدِ ایران" را در موازات با "جمهوری اسلامی" بوجود آوریم، تا بعد از برکناری ِ "جمهوری اسلامی"، ضمن اداره ی کشور، مقدمات رای گیری برای تصویب یک قانون اساسی ِ دمکراتیک و تعیین شکل ظاهری ی نظام دمکراتیک و ترکیب مجالس سراسری و استانی و غیره را فراهم آورد. ما همواره به فکر ِ گسترش فرهنگ دمکراتیک و حرکتهای مداوم و سراسری و مسالمت آمیز مردم در ایران خاهیم بود و برای جا افتادن یک نمونه از این حرکتها پیشنهاد میکنیم که مردم آزادیخواه ایران، از حق گردش در خیابان، استفاده کنند و در جمعۀ اوّل هر ماه از ساعت 5 تا 7 یا شبِ بعدازظهر!! در خیابانها و میادین، بدون تندرَوی و جان همراهان خود را در خطر قرار دادن، به قدم زدن و گفتگو و خنده دست بزنند.
پایان سند!
_______________________________________________
No comments:
Post a Comment
برای فرستادن نظر و پیغام، احتیاج به دادن اسم و آدرس و کلمه رمز و قد و وزن ندارید. خودتان انتخاب کنید